سالنامه ی روزنامه ی شرق: انبوه کلمات برای نخواندن
سال 82 بود. خبر دار شده بودم که روزنامه ی شرق ویژه نامه ی سال نو را یک روز زود تر منتشر می کند. رفتم دکه و ویژه نامه ی 56 صفحه ای – اگر درست یادم باشد – را خریدم. ویژه نامه ای در قطع عادی روزنامه. با همان فونت عادی و مطالب ی که خارق العاده بودند. کیف کردم از ویژه نامه
فردای آن روز هم شرق یک ویژه نامه ی 8 صفحه ای داستان منتشر کرد که من خیلی خوشحال شدم از به وجود آمدن چنین ویژه نامه ای
امسال اما شرق زود تر خبر از یک ویژه نامه ی خاص داد: در بیش از دویست صفحه با یک میلیون کلمه مطلب، با عنوان سالنامه ی 1383 ی شرق. روز سه شنبه 25 اسفند قرار بود چاپ شود. عصر حدود ساعت سه بعد از ظهر روزنامه در مشهد توزیع شد و من جزو اولین کسانی بودم که نسخه ی سالنامه را داشتم. به همراه هشت صفحه روزنامه به بهای 600 تومان – بهایی قابل قبول، من فکر می کردم گران تر باشد، خودم را برای 1200 تومان هم آماده کرده بودم – در نگاه اول سالنامه فوق العاده بود. دویست صفحه متن، با چند صفحه آگهی ی قابل چشم پوشی. پر از مطالبی که هر کدام ش لبخند بر لبانت می آورد. نام ها که می دیدی، عنوان ها، و صفحه بندی
ولی حالا، چهارده روز بعد از گذشت سال نو، وقتی سالنامه را رسما گذاشته ام کنار و می رود درون آرشیو مجلات می توانم بگویم به نسبت ویژه نامه ی سال نو ی گذشته، شرق یک سقوط تند را تحمل کرده است
سالنامه در قطع وزیری – بزرگ تر از قطع مجلاتی مثل فیلم – منتشر شده است. در اولین برخورد می گویی خوب است این طوری راحت توی دست قرار می گیرد، چون صحافی شده مشکلی نخواهی داشت برای مثلا گم شدن یا کثیف شدن صفحات روزنامه، جای کمتری می گیرد و . . . ولی بعد که باز می کنی می بینی بخاطر نوع صحافی اش ستون آخر تمام صفحاتی که در سمت راست مجله واقع شده اند را به زحمت می شود خواند، چون آخر خطوط در صحافی گم می شوند، مجبوری مجله را تا می توانی باز کنی، و چون کاغذ روزنامه است مچاله می شود و هی زور بزنی تا کلمات را بخوانی
مشکل دیگر فونت کلمات بود. به قدری ریز انتخاب شده بودند که من بشخصه ترجیح دادم خیلی از مقالات را کامل نخوانم. چون چشم هایم را آزار می داد. می توانستید متن کمتر چاپ کنید ولی طوری چاپ کنید که همه راحت بتوانند بخوانند
مسئله ی دیگر نوع مطالب انتخاب شده بود. همه جوری مطلب بود ولی با یک اشکال، به متخصص ترین افراد برای نوشتن مراجعه شده بود و آن ها هم مطالب را طوری نوشته بودند که مثلا من ترجیح دادم تمام صفحات مربوط به علم، دانش، پزشکی و . . . را فقط تیتر های ش را نگاه کنم. یعنی یک فاصله بین خواننده و نویسنده. وضعیت شرق را روشن کنید که ژورنال است یا مگزین – ژورنال مجلات عادی برای خوانندگان عام با مطالبی معمولی اند، در هر زمینه ای ممکن است باشند، ولی مگزین به مجلات تخصصی در یک زمینه ی خاص می گویند، مثلا ماهنامه ی ادبی – هنری کارنامه که تخصصی ادبیات مطلب می نویسد، یا فصلنامه ی تخصصی شعر، که برای خواننده ی عادی اصلا جذابیت ندارد و مخاطب خاص ِ خودش را دارد – انتظار از شرق این است که روز نامه ی همه افراد باشد نه فقط افراد با تحصیلات بالای جامعه
مقاله های اول سالنامه را هم بیشتر به خاطر فونت کامل نخواندم، با وجود تمام نام های کم یابی که داشت
یک مسئله ی دیگر هم این که سالنامه بر داشته بود تمام خشونت سال را آورده بود توی خودش انباشته کرده بود، من ویژه نامه ی ماهنامه ی فیلم را دوست داشتم چون زیبایی عید را داشت. ولی سالنامه ی شرق فقط خشن بود، چه مناسبتی داشت با سال نو؟
این موضوع هم هست که چرا سالنامه سر مقاله ی سردبیر را نداشت؟ یعنی یک معرفی برای سالنامه که نبود. سال گذشته آقای قوچانی مقاله ای داشتند که در صفحات آخر چاپ شده بود و سرمقاله ی سر دبیر بود – سر مقاله ی سر دبیر را غالبا آخر مجله می آورند، مثل ماهنامه ی هفت – ولی امسال هیچی
مسئله ی دیگر که کلی است برای تمام کسانی که کتاب معرفی می کنند برای خواندن: آقا جان کتاب معرفی می کنید با این هدف که مردم بروند بخوانند اطلاعات کاملش را هم بدهید: به جز نام نویسنده و مترجم، ناشر، تعداد صفحات و مهم تر از همه بهای کتاب را هم ذکر کنید. من که نمی دانم کتاب چند صفحه است چه جوری برای خواندنش برنامه بریزم، آن هم زمانی که حتا نمی دانم بهایش چقدر می تواند باشد
می بینید، کلی آدم زحمت می کشند یک سالنامه ی توپ درست می کنند، ولی به خاطر مسائل جزئی مثل فونت یا نوع صحافی من از دویست صفحه کمتر از هفتاد صفحه اش را می خوانم. در حالی که می دانم متن ها مفید هستند، ولی خوب چشم هایم برایم مهم تر هستند
یعنی این که من اگر بخواهم از پنج به سالنامه امتیاز بدهم فقط دو امتیاز می دهم. سالنامه آن چیزی نبود که من می خواستم
در کل از سالنامه ی شرق راضی نیستم
سودارو
2005-04-03
دوازده و دوازده دقیقه شب