خانوم گلی ترقی را اول از اینترنت شناختم. یک مصاحبه از ایشان را در سایت فارسی بی بی سی خواندم و بعد هم داستان انار بانو و بچه هایش که درست یادم نیست در سایت سخن بود یا گسترش زبان فارسی، بعد ها ماهنامه هفت ویژه نامه ای برای کتاب ِ دو دنیا، چاپ کرد و آن را خواندم و قبل از عید که برای خرید رفته بودیم کتاب را از کتابفروشی علامه خریدم و خواندم – بهتر بگم به نیش کشیدم از بس خوشمزه بود – و بعد هم کلی شنگول بودم باهاش. کتاب را پرستو به عنوان کادو ی تولد که برایش نخریده بودم ازم گرفت و رفت تا هفته پیش که کتاب خاطره های پراکنده را آورده بود بخوانم. خواندمش، با چند ساعتی که بین خواندن هر داستان فاصله انداختم یک روزی خواندش طول کشید – من کلا کتاب های خوب را نمی گذارم سرد شوند، همان جوری داغ داغ سر می کشم
درست است که یک دلیلش گیجی سینوزیدم است که ولم نمی کند، ولی دلایل دیگری هم دارم که کتاب را به اندازه دو دنیا دوست نداشته باشم. به نظرم کتاب آواره است. البته خود خانوم ترقی گفته می خواهد داستان های کوتاه اینجوری اش را – کسانی که خانوم ترقی را می شناسند می فهمند اینجوریش یعنی چه، بقیه هم زحمت بکشند کتاب های این خانوم را گیر بیاورند و بخوانند – سر جمع کند و توی یک کتاب بیاورد، به امید آن روز
کتاب آواره است. به دو بخش تقسیم می شود، اول خاطره های پراکنده است که با داستان مامانی و خیلی خوشگل ِ اتوبوس شمیران شروع می شود و تقریبا خواننده را کاملأ مست می کند، بعد دوست کوچک را می آورد و خانه مادربزرگ و پدر را. بعد از این چهار داستان که همه از کودکی و زیبایی و قشنگی و خوشگلی می گویند یک دفعه خواننده را پرت می کند وسط دنیای گرم و جنجالی بعد از انقلاب: خدمتکار داستان فوق العاده ای است، محتوای رئالیست و ملموسی دارد، در زمانی که هیچ کس نمی داند رو به رویش کی راست می گوید و کی دروغ و همه از هم می ترسند، یعنی درست بعد از انقلاب، که هر کسی می تواند به هر کسی هر اتهامی بزند و کاری کند که طرف مثلا اعدام شود – دختری از ایران ِ سَتاره فرامانفرمایان را خوانده اید؟ - یک خدمتکاری به خانه ی راوی می آید که از اول تا آخر داستان همه اش حرف های ضد و نقیص می زند و توی هر داستان آدم بدبخت تری می شود. داستان این جوری تمام می شود که مامان راوی می پرسد: یعنی راست می گفت؟ کی می داند کی راست گفت و کی دروغ . . . هنوز کافی نیست. توی داستان بعدی پرت می شوی توی دنیای سرد آوارگان ایرانی بعد از انقلاب توی قلب پاریس: مادام گرگه، زندگی راوی و خانواده اش در پاریس، سرد و نچسب و دوست داری زود تر تمام شود. هر چند طنز گریه آوری هم گذاشته است. بعد خانه ای در آسمان را می آورد که داستان پیرزنی است که تمام زندگی اش را در ایران بچه هایش می فروشند و آخر و عاقبتش تو سن هفتاد و خورده ای سال می افتد بین پاریس و لندن در نوسان، و آخر سر از کانادا سر در می آورد و همان جا می میرد و زود هم فراموش می شود
آخرین داستان، قسمتی از یک رمان است، عادت های غریب آقای الف در غربت، مثل نیمه دوم داستان تلخ و غمناک و با قطره های اشک
کتاب در 231 صفحه، به بهای 1800 تومان توسط انتشارات نیلوفر چاپ شده است. من نسخه چاپ ِ چهارم ِ تابستان هشتاد و دو را خوانده ام، در تیراژ 3300 نسخه چاپ شده است و هنوز هم در بازار کتاب ایران موجود است. فکر می کنم سایت سخن کتاب را برای خارج از کشور هم بفرستد
درست است که تضاد های دو نیمه ی کتاب را دوست ندارم، ولی کتاب قشنگی است، بخوانیدش، دوستش داشته باشید و باهاش شنگولی باشید
سودارو
2004-12-11
نه و سی و شش دقیقه شب