مسخره است، مسخره شده است، شاید هنوز شروعی است برای تمام مسخرگی های دنیا، مسنجر کار نمی کند، یعنی در مشهد تقریبا همه جا از کار افتاده است، نمی دانم شهر های دیگر چه طور است، نمی دانم کار حکومت ایران است که قول داده بود فیلتر ش می کند یا اینکه مشکل از خود اینترنت است و ویروسی انداخته اند به جان زندگی مان، الان تا جایی که من می دانم فقط می شود چت کرد، همین، خیلی مزخرف است، مخصوصا برای من که مسنجر و اف لاین هایم برنامه هایم را مشخص می کرد، نمی دانید الان چقدر بیخود شده است هر روز بیایی و هیچ چیز نباشد، مخصوصا که حرف هایی را که زده ای و نرسیده و عصبی ات می کند. من لحظه به لحظه خبر می دادم به دخترکم قبل از سفر تهران و او هیچ کدام شان را ندیده بود و می گفت چه بی خبر رفته ای. این ها به کنار میل هایی که در سه روز گذشته زده ام ظاهرا هیچ کدام نرسیده اند، امشب سورئال زنگ زده بود شاکی که چرا نمی فرستی، یعنی من قرار است بدون میل و مسنجر زندگی کنم؟
* * * *
من فعلا توی این دنیا نیستم، کلی سرم شلوغ است و تقریبا هیچ کاری نمی کنم، سه تا میان ترم هم تقریبا گند زدم فعلا، چند تا مقاله و ترجمه دارم که باید سر جمع شان کنم، و نمی دانم دیگر چی، این وسط چند تا کتاب هم دستم گرفته ام که هر خط شان داغانم می کند، مخصوصا جیمز جویس که دارم به زبان اصلی دو اثرش را هم زمان می خوانم و خلم می کند، سر کلاس خانوم تائبی وقتی یکی از داستان های جیمز جویس را کار می کردیم برای من ساکت ترین ساعات درسی ام بود، دلیل ش هم این بود که می خواستم فاصله ام را با متن حفظ کنم، چنان آزارم می داد متن که هر بار می خواندمش تمام قفسه ی سینه ام درد می گرفت، حالا امشب کتاب کوچک جیمز جویس را هر چند لحظه یک بار می بستم از هر خط ش که تمام زیبایی ادبیات را در خودش دارد
A Portrait of the Artist as a Young Man
می دانم ترجمه شده است، پاراگراف اولش را از ترجمه اش خواندم و کتاب را بستم و گذاشتم کنار و امیدوارم دیگر هیچ وقت نشانی از آن ترجمه نبینم که تمام زیبایی اثر را در خودش به تمام معنا نابود کرده بود
من کاملا خلم و گیج و آشفته
* * * *
سه شنبه می توانید در اتاق 111 دانشگاه از ساعت دوازده تا یک و نیم ظهر به یک جمع ادبی بیایید که می خواهند کتاب ناتور دشت اثر جی دی سلینجر را بحث کنند، من مسئول جلسه هستم و نویسنده ی وب لاگ مازی هم حضور فعالی دارد، شاید سورئالیست هم باشد و چند نفر دیگر، شاید دختر جهنم هم بیایید، در هر صورت از دست ندهید ش، هفته ی بعد هم شازده احتجاب است اثر هوشنگ گلشیری که امیدوارم آقای امیری را هم بشود راضی کرد برای آن جلسه بیاییند، چهارشنبه ها هم از همین هفته در اتاق 111 کارگاه داستان برگزار خواهد شد که مسئول ش عماد گریوانی است، امیدوارم آن را هم شرکت کنید، احتمالا از هفته ی آینده کارگاه شعر را هم راه بیاندازیم
برای اطلاعت بیشتر می توانید وب لاگ کانون شاعران و نویسندگان را بخوانید
سودارو
2005-05-16
امیدوارم چند روز آینده به وب لاگ نیاییم که احتمالا بد و بیراه می گوییم. امشب هم خودم را کنترل کردم چرت و پرت ننویسم
یک و پنجاه و چهار دقیقه ی صبح