July 09, 2005

مهمان داشتیم، داشتیم در مورد کتاب حرف می زدیم، من و امیر، نوه ی خاله جان، برگشت و ناباورانه در چشمانم نگاه کرد و پرسید: هری پاتر را نخوانده ای؟ باور نمی کرد، چند بار پرسید و بعد هم هیجان زده شروع کرد در مورد کتاب حرف زدن. چند هفته ای نگذشته بود که بهک، نوه ی دیگر ِ خاله را دیدم و او هم شروع کرد در مورد هری پاتر با هیجان حرف زدن

هر دو معتقد بودند من نصف عمرم را ریخته ام توی جوب که سری کتاب های هری پاتر را نخوانده ام، آن موقع تازه کتاب چهار آمده بود

من هم گذاشتم چند هفته ای بگذرد و شنبه ای که کنکور دادم، عصر ش را با بچه ها رفتیم به کنکور به درک پارتی – قدم زدن، خنده بازار، و آخرش هم در خانه ی دوستم گوش کردن به نواختن پیانو توسط دو تا از بچه ها- و من از خیابان راهنمایی، از مرحوم کتابفروشی کویر دو جلد اول هری پاتر را خریدم، نسخه های جیبی چاپ ِ انتشارات ققنوس

هنوز چند صفحه ای از کتاب اول را نخوانده بودم که دوستم زنگ زد و من اینقدر هری هری کردم که آمد کتاب ها را از من گرفت و گفت اول من می خوانم
.
.
.

امروز سه سالی از آن روز های قشنگ گذشته است. امروز جمعه بود، هفدهم تیر ماه 84، نه روزی از تعطیلات گذشته است و من پنجمین جلد هری پاتر را تمام کرده ام، این بار از نسخه یا انگلیسی چاپ ِ استرالیا که یک دوست بهم قرض داده است

احساس خوبی بود بعد از تمام هر چیزی که ترم شش بود و تمام شد بشینی و نسخه ی اصلی ِ سبک ولی حجیم هری پاتر را دستت بگیری و بخوانی و بخوانی و فکر نکنی و انگار که هیچ چیز دیگری مهم نیست

این قدر زیبا و آرام بود کتاب که دوست نداشتم حتا بیایم اینترنت و یا بخواهم وب لاگ را آپ دیت کنم

دوست داشتم در سکوت قشنگ کتاب غرق شوم

Harry Potter and the Order of the Phoenix
By: J. K. Rowling
Bloomsbury Publishing Group
766 Pages - $ 39
Published in Australia by Griffin Press, 2004
Copyright: J. K. Rowling 2003

* * * *

تجربه ی تعطیلات نوروز امسال یک چیز قشنگ به من یاد داد و آن هم اینکه بلافاصله بعد از کلاس ها شروع به خواندن یک کتاب شاهکار ادبی نکنم، چون ذهنم جواب نمی دهد، می دانید تمام عید نوروز تمام چیزی که خواندم دوباره خوانی پیرمرد و دریا بود از متن اصلی. الان هم بر همین اساس انتخاب کردم که هری پاتر بخوانم تا ذهنم آماده شود برای هفته هایی که وقت آزاد دارم و به شدت نیازمند به مطالعه و آماده شدن برای کنکور ارشد که اسفند ماه است، کنکور ارشد را هم که بدهم می خواهم، اگر خدا بخواهد، بنشینم و نسخه ی اصلی ارباب حلقه ها را که تهران یک دوست بهم قرض داده است را بخوانم

* * * *

هری پاتر یک تجربه ی قشنگ است. من کتاب های جیبی ِ پاتر ام را که ویدا اسلامیه ترجمه شان کرده است – به جز اولین جلد که ترجمه ی سعید اکبرین است – را به آدم های مختلفی داده ام

همین پنجشنبه اینقدر توی حرف هایم اسم پاتر را آوردم که مازی هم فکر می کنم به عنوان پانزدهمین نفر جلد اول هری پاتر را از من گرفت

نمی دانم او هم به خیلی طرفداران پاتر اضافه می شود یا نه، مخصوصا که از آن تیپ دانشجو ها است که کتاب پایین تر از نوشته های دیکنز نمی خوانند

یکی از دوستان اسم طرفدار هری پاتر شدن را گذاشته است
Potterizing

می دانید، هری پاتر ظاهرا یک کتاب ساده و پر طرفدار است که برای نوجوانان نوشته می شود، ولی در واقع به آمار فروش کتاب که نگاه بکنید می بینید که میلیون ها نفر در سراسر جهان عاشقانه این سری کتاب را نه یک بار، که بار ها می خوانند

من خیلی آرام و خونسرد کتاب های هری پاتر را در اختیار آدم های مختلف قرار داده ام، اکثریت مطلق، بیش از سه چهارم به کسانی اضافه شده اند که الان یک سری از کتاب های هری پاتر را در قفسه ی کتاب های شان دارند و هر چند وقت یک بار خودشان را مهمان می کنند به هری پاتر

می دانید، توی دنیا ی شلوغ پلوغ و به هم ریخته ی ما، هری پاتر شده است نمادی از کودکی از دست رفته، از تمام ماجراجویی هایی که از دست داده ایم، از اینکه هر چیزی ممکن است، از اینکه اینجا تنها نیستی

نه، توی این کتاب ها تنها نیستی
نمی توانی تنها باشی
.
.
.


فکر می کنم دیروز زیادی داغ بودم وقتی می نوشتم، برای پست دیروز معذرت، باشه؟

سودارو
2005-07-09
چهل و شش دقیقه ی بامداد

دوباره روز های کوی . . . دوباره تمام خاطرات تلخ، دلم می گیرد