November 21, 2004

If you really want to hear about it, the first thing you'll probably want to know is where I was born, an what my lousy childhood was like, and how my parents were occupied and all before they had me, and all that David Copperfield kind of crap, but I don't feel like going into it, if you want to know the truth. In the first place, that stuff bores me, and in the second place, my parents would have about two hemorrhages apiece if I told anything pretty personal about them. They're quite touchy about anything like that, especially my father. They're nice and all--I'm not saying that--but they're also touchy as hell. Besides, I'm not going to tell you my whole goddam autobiography or anything.

J D. Salinger – The Catcher in the Rye

مرد تنها، مرد تنهای دوران مادرنیست، عصر تکنولوژی، عصر سلول های مسلول به هم چسبیده، چیزی شبیه به ماتریکس که دنیایی را سرگرم می کند برای ساعتی چند، میان تمام این مردان خاموش من جی دی سلینجر را بیشتر دوست دارم، و تمام فریاد گونه یادداشت هایش را، تمام لبخند ها و خشم ها و افسوس ها و زیبایی ها و غم هایش را، تمام داستان های اش را
.
.
.
اولین بار ترم اول دانشگاه بود که ترجمه ناطور ِ دشت را از میان کتاب های کتابخانه کشیدم بیرون و محو کلمات ش شدم، هالدن کلیف و عصیان پسری که تنها هستی اش تنهایی است، سال دوم بودیم که رونالد یک نسخه اصلی از کتاب را از خانوم صابر – از اساتید دانشگاه – گرفت و من یک نسخه از آن کپی زدم و میان زنگ های مزخرف اخلاق اسلامی شروع کردم به بلعیدن دانه دانه کلمات انگلیسی و هی بغل دستی ام را صدا کردن که این جمله را بخوان، چه می گوید و همیشه لبخندی که میان صورتم می ماند از کلمات و از تنهایی، تنهایی، تنهایی
.
.
.
دلتنگی های نقاش خیابان چهل و هشتم را هم پیدا کردم، ترجمه احمد گلشیری و شامل نه داستان اصلی جی دی سلینجر، بعد سقف را بالا ببرید نجاران و بعد هم فرانی و زویی، الان دوازده ساعت ی گذشته از آخرین بار که رفتم اینترنت و توانستم با یک کارت دیگر فیلتر را دور بزنم و کتاب های سلینجر را دانلود کنم، چه احساس خوبی تمام تنم را فرا گرفته، که بتوانی همینگوی بخوانی و ویرجینا ولف هم و حالا سلینجر هم در دسترس باشد

خدا را شکر

فقط من هم نمی گویم سلینجر، اگر لانگ من، دیکشنری زبان معاصر و فرهنگ را باز کنید در مورد سلینجر می نویسد: نویسنده رمان ناطور ِ دشت، از بهترین رمان های نوشته شده در طول تاریخ ایالات متحده امریکا

Don't ever tell anybody anything. If you do, you start missing everybody.

* * * *

Cold was a night when I passed through the dark
With my heart motionless and my lips silence,
Nothing was in front, but the city is damned
And the signs of dark lords, everywhere in hands
Frozen in every part of body, I passed,
I passed, and I passed
. . .

یک شعر که همین طوری وقتی منتظر سبز شدن چراغ راهنمای سه راه راهنمایی بودم در ذهنم آمد و الان آن را کامل کردم

سودارو
2004-11-21
پنج و پنجاه و سه دقیقه صبح

یک روز کامل برای کامل کردن کنفرانس چهارشنبه: ادبیات دوران ملکه الیزابت