November 30, 2004

There are some people who think love is sex and marriage and six o’clock-kisses and children, and perhaps it is, Miss Lester. But do you know what I think? I think love is a touch and yet not a touch.

J. D. Salinger
The Heart of a Broken Story

آشفته به دور همه چیزی می گردم، ذهنم پر شده است از واژه ها، از زمزمه ای که مرتب می گوید برای وب لاگ باید در مورد رفراندوم بنویسی، در مورد رفراندوم باید بنویسی، رفراندوم ... چشم هایم را می بندم و فکر می کنم که هنوز هم خیلی خوابم می آید، که نمی دانم چرا کامپیوتر صدای آهنگ را درست پخش نمی کند، که ... امروز کنفرانس را تمام کردم، دو جلسه حرف زدم و تمام شد، الان نشسته ام و ذهنیت تنها امتحان میان ترم و کنفرانسی که در مورد تاریخچه داستان کوتاه در انگلستان خواهم داشت می آیند، توی ذهنم رژه می روند و می روند

آخرین پست ام را عصبی نوشتم، از واژه هایش معلوم است، خسته شده ام از هر چیزی و زود عصبی می شوم، دوست دارم بتوانم وقت و انرژی ام را جمع کنم و حرف هایم را منطقی تر ادامه دهم، امشب می خواستم در مورد رفراندوم بنویسم، و این قدر خسته ام بعد از کنفرانس که نمی توانم تمام واژه هایم را جمع کنم

امروز یک وب لاگ قشنگ پیدا کردم که فقط معرفی اش می کنم، اول ش صفحه بندی ساده اش مرا گرفت، بعد که شروع کردم به خواندن، مخصوصا نامه هایی خطاب به فرانچسکو – چه اسم قشنگی – محسور کلمات زن ِ روزهای ابری شدم

وب لاگ ش را از دست ندهید، وب لاگ های ساده که حرف های یک انسان معمولی را می زنند دوست دارم، خیلی زیاد

http://tighmahi.blogspot.com

خوش باشید و خوب بخوابید و دعا کنید، برای هر چیزی که دوست دارید

سودارو
2004-11-29
یازده و چهل و هشت دقیقه شب

شنیده ام که پری صابری در تهران زندگی نامه فروغ مان را روی صحنه تئاتر برده است. کاش بودم و می دیدم