February 21, 2007

اینجا چه خبر است؟


اول – چه خیلی ها خوششان بیاید و چه خیلی ها بدشان، علی شریعتی نقش موثری در بوجود آمدن انقلاب ایران داشته است. یکی از کتاب های مهم علی شریعتی، فاطمه فاطمه است به بررسی چهره ی زن در جامعه ی زمان وی می پردازد و فاطمه دختر محمد را به عنوان یک الگو پیش می کشد و از الگویش دفاع می کند

چهره ای از که فاطمه ترسیم می شود، چهره ی زنی مبارز، مسلمان و واقعی است که در زندگی نقش بازی می کند و بازیچه نمی شود. مسئولیت می پذیرد و از حق اش دفاع می کند


دوم – آقای صانعی یکی از مراجع قم است. ایشان از نظر شرع در جایگاهی قرار گرفته اند که می توانند در مورد دین اسلام نظر بدهند و نظر شان قانون محسوب می شود – الزامی برای پیروان ایشان، غیر الزامی برای دیگران. ایشان می گوید ارث زن و مرد برابر است. می گوید شهادت زن برابر شهادت مرد است. می گوید دیه ی مرد و زن یک اندازه است


سوم – انجمن زنان ایران یک ان جی او فعال در تهران است، مجوز از وزارت ارشاد دارد و روی یک طرح بین المللی کار می کند: کمپین یک میلیون امضا. هدف ساده است: حکومت خواسته های زنان را نفی می کند و مرتب می گویند که این خواسته های زنان بورژوای شکم سیری است که چندان غمی ندارند جز موضوعات بی اهمیتی چون حق طلاق، ارث و کار و سفر. کمپین می خواهد یک میلیون امضا جمع کند – یعنی از هفتاد و پنج نفر ایرانی، یک نفر آن را امضا کرده باشد – تا بگویند که بابا جان، ما تنها نیستیم، این خواسته های مردم ایران است. می خواهند امضا ها را به مجلس ببرند و قدم هایی برای عوض کردن قوانینی بردارند که منصفانه نیستند، همان طور که آقای صانعی هم اشاره کرده اند: تغییر عدم برابری زن و مرد در قوانین ایران که مرتبا عنوان می شود برابر با اسلام است


چهارم – همه جور کاری می شود که این امضا ها جمع نشود. یک خانوم نماینده ی مجلس در روزنامه ی روز می پرسد که این کار ها یعنی چه؟ چرا می خواهند این کار ها – مسخره بازی ها – را در آورند؟ آن هم با پشتوانه ی خارجی. چقدر این لفظ خارجی به کار می آید: دشمن ذهنی ایرانی ها بلافاصله وارد عمل می شود و منطقی جلوه می دهد که حتما سنگی زیر نیم کاسه هست، مگر نه که این کار ها را نمی کردند. چندین حکم بازداشت، صد ها ساعت کار امنیتی می شود، چندین سایت فیلتر می شود. روزنامه ها از پخش اخبار مربوط به کانون منع می شوند. همه جا ساکت می شود


پنجم – اعضای امجمن زنان ایران را کم می شناسم. با یکی شان که مترجم است رفت و آمدی داریم، یعنی هر وقت بروم تهران سلامی تازه می کنیم و شاید چند دقیقه وقت پیدا کنیم با هم حرف بزنیم. در تصویر آدمی که من دیده ام نشانه ای از براندازی نیست، فقط کسی است که دارد سعی می کند دنیای بهتری را برای خودش، ایرانی ها و برای جهان بسازد. آرزو های بزرگی دارد و بر اساس آرزو هایش دارد پیش می رود. بابا اصلا به سیاست کاری ندارد. فقط می خواهد زندگی کند


ششم – گناه زنان ایرانی چیست؟ زنستان مگر چه می نویسد که فیلتر است؟ سایت های کانون زنان ایران، زنان ایران و ... چرا فیلتر می شوند؟ فرناز سیفی مگر چه کرده است که سایت اش فیلتر می شود، بازداشت می شود و باید منتظر دادگاه باشد؟


هفتم – این ها را نوشتم به خاطر صدای آقای دوست وقتی که توی آخرین تلفن گفت، حالا بیایی تهران، می دانی که، تلفن و ایمیل که امنیت ندارد. آری، بیایم تهران صحبت می کنیم، هر چند که می دانی، با موبایل هم صدای مان شنود می شود. این ها را نوشتم به خاطر ایمیل خانوم اردلان که گفته بودند که متن مقاله شان لینک بدهم. این ها را نوشتم چون این روز ها خیلی می ترسم، بعد از آنکه فرناز صیفی متهم به اقدام علیه امنیت ملی از طریق ارتباط با بیگانه – شرکت در کلاس های روزنامه نگاری در دهلی – شد، می ترسم. می ترسم چون کتابلاگ هم فیلتر شده است، می فهمی چه می گویم؟

. . .

اینجا چه خبر است؟ می شود یک نفر به من بگوید؟ لطفا؟

. . .

متهم اقدام علیه امنیت ملی کیست؟ پروین اردلان

http://herlandmag.net/weblog/07,02,18,12,31,11/

. . .

کتابلاگ فیلتر شده است؟

http://www.ketablog.com/archives/001176.php

. . .

سودارو
2007-02-20
یازده و بیست و سه دقیقه ی شب
توضیح: به من تذکر دادند که کمپین یک میلیون امضا مسئله ای جدا از مرکز فرهنگی زنان - فکر کنم باز هم اشتباه نوشتم، کلا توی زمینه ی اسم ها کند یادگیر هستم - می باشد و من اشتباها این دو تا را با هم قاطی کرده ام. خوب، یعنی اشتباه شده بود، ببخشید. سودارو