February 24, 2007

جشن کتاب: هشت ماه گذشت و انتشار یک صدمین متن معرفی کتاب


نود و هفت: گذران روز. پانزده داستان از چهار نویسنده ی روز آلمان. ترجمه: س محمود حسینی زاد

http://www.bookfiesta.ir/modules/fa/book_criticism_details.aspx?id=243

نود و هشت: کتاب دلگرمی ها. ترجمه ی محسن فخری

http://www.bookfiesta.ir/modules/fa/book_criticism_details.aspx?id=244

نود و نه: به زبان آدمیزاد – جلد اول: مدیریت به زبان آدمیزاد

http://www.bookfiesta.ir/modules/fa/book_criticism_details.aspx?id=245

صد: مترجم درد ها. جومپا لاهیری: امیر مهدی حقیقت

http://www.bookfiesta.ir/modules/fa/book_criticism_details.aspx?id=246



یکم – زمان پیش می رود: هشت ماه کامل از حضور من در سایت جشن کتاب گذشت. سایت به یک روال مشخص نزدیک شده است، دو تا سه خبر روزانه – البته هنوز نه تمام روز های ماه – در سایت قرار می گیرند و ماهیانه بین پانزده تا بیست کتاب هم در سایت معرفی می شوند. از فروردین کمی سایت رونق خواهد گرفت، چون یکی از دوستان هم به نوشتن در سایت خواهند پرداخت. هر چند شاید بیشتر از یک نفر. صفحات سایت به صورت کلی، هر هفته حدود ده هزار بازدید کننده دارند


دوم – در حالی که سایت دارد پیش می رود و به جذب خواننده می پردازد، نسخه ی چاپی جشن کتاب هم کمی متحول خواهد شد. آخرین شماره ی مجانی که یک ماه پیش منتشر شد، آخرین باری است که مجله به صورت مجانی منتشر شد. نسخه ی چاپی و احتمال قوی فروشی مجله را در نمایشگاه کتاب سال آینده، اگر از آسمان باران سنگ نبارد، خواهید دید. البته طبق روال همیشگی، نقشی در نسخه ی چاپی ندارم، هر چند که ممکن است یک داستان و شاید یک شعر از من توی نسخه ی چاپی بیاید. خبر های رسمی تر را خود کاروان به موقع منتشر خواهد کرد. این یک خبر رسانی غیر رسمی است به این عنوان که اگر کسی ایده ای دارد، خوشحال می شویم بشنویم


سوم – هنوز روی تغییرات ظاهر سایت چانه می زنیم: شرکت طراح سایت کمی کند، یعنی واقعا کند و اعصاب خرد کن کار می کند. ماه ها است مواردی گفته ایم، هیچ تغییری نداده اند، شاید در آینده درست شود. خدا می داند. من نمی دانم چرا با این ها کار می کنند؟ خوب مگر قحطی شرکت است؟ خبرنامه ی سایت هنوز کار نمی کند. حدود پانصد خواننده ی بالقوه را هر روز از دست می دهیم، چون شرکت زورش می آید نگاهی به سایت باندازد، خدا می داند این ها برای چی پول می گیرند


چهارم – جناب جاوید (کتابلاگ) انتقاد داشته اند نسبت به امتیاز دهی به قیمت کتاب و به پخش کتاب. گفته اند نظری سطحی است و نمی تواند کامل باشد، چون دسترسی به امکانات کافی برای سنجش این دو موضوع را ندارم. یک مورد شخصی بود که در جواب ایشان گفتم. یک توضیح کلی هم اینجا می دهم: امتیاز دهی به قیمت کتاب، بر اساس روال عادی بازار است: صفحه ای ده تومان، یعنی خوب، سه ستاره می گیرد. البته الان میانگین چاپ کتاب، صفحه ای بین ده تا چهارده است. کتاب های گران تر تا صفحه ای بیست تومان هم می رسند، که دو ستاره می دهم: یعنی گران است. البته از سال آینده، با حذف تقریبا تمام سوبسید ها، احتمالا تمام کتاب ها به قیمت صفحه ای بیست تومان یا بیشتر عرضه شوند. کتاب های چاپ شده گران هستند، ولی مگر می شود کاریش کرد؟

پخش کتاب هم، کتابی که به مشهد برسد را سه ستاره می دهم: یعنی خوب. البته برای بازار کتاب ایران خوب. شاید بخندید، ولی خوب وقتی مثلا رمان های نشر افق را در مشهد نمی شود پیدا کرد، یا مثلا کتاب های نشر چشمه که اگر برسند، بعد از حدود یک ماه می رسد، کاروان اگر برسد بعد از دو هفته از چاپ می رسد و در همه کتاب فروشی ها هم پخش نمی شود، خیلی از کتاب های تجدید چاپ شده شان را اگر برایم پست نکنند، اصلا خبر دار نمی شوم که در آمده. ققنوس بهتر از بقیه پخش می کند و کتاب هایش بعد از حدود ده روز می رسد. مرکز و نی هم نسبتا خوب هستند. من توی چرخ زدن هایم در کتاب فروشی ها، نگاه می کنم کتاب هایی که قرار است معرفی شوند در کدام کتاب فروشی ها هستند، امتیاز می دهم. خوب، ناقص هست، درست. اما مشهد هزار کیلومتر از پایتخت دور است و وقتی می رسد یعنی به دیگر شهر های بزرگ هم احتمالا می رسد. شهر های کوچک که اصلا داخل بازی پخش نیستند. در هر صورت، سیستم پخش کتاب در ایران کودکانه است، کاش یک سیستم پخش پستی - اینترنتی کتاب خوب راه بیافتد، جبران کند


پنجم – منتظر یک خبر هستم. اگر مثبت باشد، حداقل یک سال دیگر، در صورت به توافق رسیدن سر چند مسئله ی جزئی با کاروان، در جشن کتاب خواهم ماند. اگر منفی باشد، احتمالا در بهار به طور رسمی با سایت خداحافظی می کنم. نپرسید چه و چرا، چون هنوز ذهن خودم آشفته است: فعلا باید منتظر بمانم


ششم – مهم ترین اتفاق ماه گذشته، ایمیلی بود از خانوم مهسا ملک مرزبان که قبلا کتاب خاطرات سیلویا پلات شان را معرفی کرده بودم. شماره ی تماس گذاشته بودند، صحبت کردیم: اتفاقی بود که امیدوارم باز هم رخ بدهد: ارتباط پیدا کردن با پدید آورندگان کتاب یک موفقیت برای سایت است: متن را پسندیده بودند و این خوب است. یک ارتباط متقابل که جای خوشحالی دارد، احتمالا دیگر کتاب های شان را برای معرفی در سایت می فرستند، ممنون


هفتم – در هشت ماه گذشته که در سایت بودم، یک صد عنوان کتاب در سایت معرفی شده اند. خوب است، اما می توانست بهتر باشد: به یک دلیل ساده برای اینکه کتاب به اندازه ای که می شد در سایت معرفی نشده است: کتاب کافی در اختیار نداشتم. همین. اگر مطمئن باشم که ماهیانه سی عنوان کتاب به دستم می رسد، فعالیت بیشتری در سایت خواهم داشت. مثلا همین الان پنج عنوان متن معرفی کتاب آماده انتشار دارم، ولی چون برای روز های دیگر سایت هنوز کتابی دستم نرسیده است، متن ها را یک روز در میان منتشر می کنم. امیدوارم مشکل رفع شود


هشتم – خانوم زنده دل وبلاگ شان را آپ دیت کرده اند با یک لینک در متن پست ِ وبلاگ به سایت جشن کتاب

http://untold.persianblog.com/#6280250

با امیر مهدی حقیقت در مورد یک نوع تبلیغات آرام صحبت کرده بودیم، تبلیغ های کوچک که کم کم مخاطب برای سایت جذب کند. گفته ام و می گویم متن ها وقتی ارزشمند می شوند که خوانده شوند. آمار های من می گویند که سایت را بیشتر برای خبر هایش و برای کتاب خانه اش می خوانند. تلاش هایی برای لینک دهی به متن های سایت را دنبال می کنیم. هفتان، کتابلاگ، جن و پری سه جایی هستند که تا به حال در آن ها لینک هایی به متن های معرفی کتاب در جشن کتاب قرار گرفته است، خیلی ممنون می شوم که اگر از متنی خوشتان آمد، آن را لینک بدهید. یا در پست های وبلاگ های تان، به جشن کتاب اشاره کنید. به این کار واقعا نیاز داریم

نهم – ماه گذشته، اولین بسته کتاب های نشر ماهی، حاوی پنج کتاب برای معرفی در سایت به دستم رسید، امیدوارم بعد از کاروان و ماهی، نشر های دیگر هم حاظر شوند یک نسخه از کتاب هایی که دوست دارند شناخته شوند، را برای معرفی در جشن کتاب برایم پست کنند


سید مصطفی رضیئی – سودارو
2007-02-22
ده و پنجاه و سه دقیقه ی شب