December 26, 2006

این پست فقط یک شوخی است


نه، من اصلا با فرناز هیچگونه هماهنگی نکرده ام و وقتی این جمله ها را می نویسم اصلا چشم هایم برق شرارت ندارند و اصلا افکار شیطانی که چگونه می توان این جمله ها را بهتر، جالب تر و جذاب تر نوشت، درونم پر نشده است. نه، من اصلا، اصلا و به هیچ عنوان نمی خواهم روز های آخر دانشگاه را، مخصوصا اردوی خداحافظی را به تمام استاد های حاضر در آن روز و به تمام دوست های نزدیک ام یاد آوری کنم و اصلا و به هیچ عنوان نمی خواهم به هیچ چیز خاصی اشاره کنم

این وبلاگ را هم یک نفر می نویسد که من نمی گویم هما است و اصلا روی این موضوع تاکید هم نمی کنم. برای همین هم بهش لینک نمی دهم و شما هم آن را نمی خوانید و من هم توی دلم وقتی که امروز هیچ کسی این لینک را که نداده ام، باز نمی کند هی نمی گویم: هی به ما می گفت این وبلاگ چیه، هی به ما می گفت این وبلاگ ها تون را تعطیل کنید، هی می گفت وقت تان را تلف نکنید، هی می گفت
. . .

ولی در هر صورت، هما جان، مبارک باشد، بیخودی وقتت را با اسم مستعار تلف نکنم خانوم. من هم اگر فرناز نمی نوشت، اسم ات را نمی گفتم، می خواهی برو ریز ریزش کن، به من چه، به امید روز هایی با نوشته هایی بیشتر و پر بار تر و زنانه گونه تر و خوب تر و آرام تر و غیره

http://outoftheblue.blogfa.com/


* * * *

از تمام کسانی که لطف کرده اند و به جشن کتاب لینک داده اند، ممنونم. ممنون رضا ناظم، ممنون مونا زنده دل، ممنون حسین جاوید، ممنون مطرود، ممنون مازی و . . . و ممنون تمام کسانی که گفته اند لینک را اضافه می کنند. ممنون از فرناز صیفی که لطف کرد لینک معرفی داد

سودارو
2006-12-25
هشت و پنجاه و شش دقیقه ی شب