October 18, 2006

آقای منکل ِ خیال باف، آقای منکل ِ واقع بین



مقدمه

Henning Mankell

هنینگ منکل در 1948 در استکهلم – سوئد – متولد شد. هشت رمان جنائی اش – رمان های سربازرس والاندر – جزو پر فروش های اروپا و امریکای شمالی هستند. منکل به عنوان نویسنده، هنرپیشه و کارگردان تئاتر در سوئد و موزامبیک کار می کند

Steven T. Murray

کتاب های منکل را استیون تی. مئورری از زبان سوئدی به زبان انگلیسی برگردانده است و توسط انتشارات وینتیج – یکی از موسسه های نشر وابسته به راندم هوس – منتشر شده اند

Kurt Wallander Novels by Mankell:

Faceless Killers
The Dog of Riga
The White Lioness
Sidetracked
The Fifth Woman
One Step Behind
The Dancing Master
Firewall




“Mankell is one of the most ingenious crime writers around. Highly recommended”
OBSERVER


اول – ادبیات پلیسی / جنائی یکی از شاخه های محبوب و مورد علاقه در میان کتاب های بازاری در غرب است. محبوب ترین نویسنده ی کتاب های جنائی، آگاتا کریستی ِ انگلیسی است. پر فروش ترین کتاب طول تاریخ کتاب مقدس است، با بیش از دو میلیارد نسخه فروش. مجموعه ی آثار آگاتا کریستی با یک میلیارد نسخه فروش جایگاه دوم را در اختیار خویش دارند. جایگاه سوم با بیش از پانصد میلیون نسخه فروش، در اختیار سری کتاب های هری پاتر است. همین آمار به تنهایی نشان دهنده محبوب بودن این نوع کتاب ها در غرب است

دوم – سال ها است که سینما و تلویزیون دارند تمام تلاش خویش را می کنند که از این ژانر حداکثر استفاده را ببرند. سریال های پلیسی جزو پر بیننده ترین سریال ها در سراسر جهان هستند و فیلم هایی با تم های جنایی در صدر پر بیننده ترین فیلم ها قرار دارند. یک ژانر به معنای واقعی کلمه پاپ

سوم – حدود یک سال پیش اعلام شد که یکی از ناشرین ایرانی قصد دارد یک صد رمان برتر جنائی را ترجمه و به بازار عرضه کند. خبری ندارم که این برنامه به کجا رسید، درست مطمئن نیستم، ولی فکر کنم کاوه میر عباسی قرار بود سر ویراستار این مجموعه باشد

چهارم – سال ها نسبت به ادبیات جنائی بدبین بودم. دلیل ساده بود، کتاب هایی که دیده بودم چندان چنگی به دل نمی زدند. به یاد ندارم که یک ترجمه ی مناسب از یکی از کتاب های کریستی دیده باشم. می دانم که بیشتر کتاب هایش ترجمه شده اند. ولی ظاهرا قرار نبوده نصیب من شوند. حدود دو سال پیش رمان شرکت، نوشته ی جان گریشام را خواندم و فوق العاده بود. از آن زمان توی ناخودآگاه ذهنی ام دنبال این جور کتاب ها بوده ام، کنجکاو بوده و کنجکاو تر شده ام در مورد این رمان ها. این ماه یکی از رمان های هنینگ منکل به دستم رسید و خواندم. دوست دارم کمی درباره ی این رمان حرف بزنم

WINNER OF THE CWA GOLD DAGGER 2001
A Kurt Wallander Novel
By Henning Mankell

SIDETRACKED

Translated from the Swedish by Steven T. Murray
Vintage, Random House Australia (Pty) Limited
Copyright: 1995
Published in English: 1999
504 Pages

پنجم – وقتی آگاتا کریستی رمان می نوشت، قهرمانی مثل آقای پواروو یا خانوم مارپل داشتیم که با نبوغی چشمگیر، پرونده ها را مثل آب خوردن حل می کردند. هیچ کس تیز بینی شرلوک هولمز را نمی تواند فراموش کند. اما از اواخر قرن بیستم به این سو رمان های جنایی یک تفاوت چشمگیر را در خود دارند: داستان ها سخت تر شده اند. ولی کاراگاه موجودی خارق العاده نیست. سربازرس والاندر موجودی است میان سال و هیچ ویژگی چشمگیر فیزیکی ندارد، نه چندان زیبا است و نه ورزشکار. یک میانگین جامعه ی پلیسی. بشدت درگیر مشکلات شخصی خویش. از کمبود خواب بشدت رنج می برد. نمی تواند به کار های شخصی اش – مثلا لباس شستن – برسد. و این دقیقا چیزی است که کتاب را جذاب می کند. راحت می توانی خودت را جایی شخصیت اصلی – و دیگر شخصیت های رمان – بگذاری و غرق شوی. لذت ببری. قشنگ متوجه شوی که ضربان قلبت دارد بالا و بالاتر می رود و اینکه چقدر هیجان زده شده ای. از دور که نگاه می کنی می گویی: از این؟ آری. همین شخصیت – های – ساده و معمولی مجموعه رمانی را ساخته اند که در سرتاسر جهان خریدار دارد

ششم – عنوان رمان کاملا در راستای مورد پیشین است. می توان آن را نکته ی انحرافی، از مسیر اصلی دور شدن، یا در ترجمه ای کاملا آزاد، بن بست ترجمه کرد. عنوان رمان هم می گوید که سربازرس ما مثل سربازرس جپ ِ رمان های پواروو شخصیتی است کاملا معمولی

هفتم – داستان جمهوری دومنیکن شروع می شود. مردی دارد از بی خوابی می میرد، همسرش تب دار در کنارش آرامیده. زن می میرد. از زایمان دخترش. مرد بچه را به شهری بزرگ می برد و در ثروتمند ترین کلیسای شهر توسط کشیشی غسل تعمید می دهد. قول می دهد که زندگی خوبی برای دخترش فراهم کند

حدود هفده سال بعد در سوئد یک روز کاملا عادی است. والاندر و همکارانش دارند خود را برای تعطیلات تابستانی آماده می کنند. والاندر که از همسرش جدا شده، همزمان منتظر آمدن دخترش از سفر و رفتن به تعطیلات به سکس پارنتر اش است. همه چیز عادی و کاملا سوئدی است: کاملا ملال آور. پلیس ها هر کدام به کار های جزئی و معمولی خویش مشغول اند. بعد از ظهر تلفنی می شود، والاندر جواب می دهد، کشاورزی می گوید که دختری در مزرعه اش از صبح هی هست و حضورش مشکوک است. والاندر می خواهد کسی را بفرستد، ولی می گوید که خودش می رود. می رود و شاهد صحنه ای فجیع می شود: دختری رنگین پوست خودش را زنده در مقابل چشمان او می سوزاند. والاندر هیچ کاری نمی تواند بکند

یک شخصیت برجسته ی قضایی کشور که بیست و پنج سال از بازنشستگی اش می گذرد در خانه ی ویلایی اش به موضوعات عادی زندگی اش فکر می کند. به سکس، به تلفن های ملالت بار مادر نود و چهار ساله اش. به گذشته. به برنامه های تلویزیون. شب صدایی از حیاط خانه اش می شنود. می رود بیرون. با ضربه ای تبری بر فرق سرش کشته می شود

والاندر دو روزی سرگرم حل مسئله ی خود کشی دختر رنگین پوست است. تا اولین جنازه پیدا می شود. تا آخر رمان چهار قتل دیگر رخ می دهند. خط سیر رمان در کنار نشان دادن زندگی عادی سوئد، ذکر جزء به جزء پیش رفتن پرونده ها. ناکامی پلیس. مشکلات خانوادگی و . . . است، در نگاه اول کاملا معمولی. عادی. و روزمره.

قتل ها یکی از دیگری فجیع تر می شوند. سومین نفر با اسیدی که توی چشم هایش پاشیده می شود، زجر کشان کشته می شود. چهارمین نفر بعد از آنکه ضربه ای به سرش می خورد، سرش را روی اجاق گاز گذاشته اند و تقریبا تمام گوشت صورتش سوخته است. همه دنبال مردی میان سال، قوی هیکل ولی کوتاه قد می گردند

رمان پیش می رود. از میانه ی رمان به عنوان خواننده می دانی قاتل کیست. قاتل از اولین صحنه های رمان رو به رویت قرار می گیرد. از میانه رد می شود که دقیقا می فهمی کیست: استیفن. یک پسر بچه ی چهارده ساله، که جنازه ی سوم، مردی که اسید توی چشم هایش پاشیده شد، مال پدرش است

استیفن بعد از چهارمین قتل بازداشت می شود. قتل ها تحت تاثیر روان پریشی صورت گرفته اند. خواهر جوان تر استیفن، توسط پدرش در اختیار سه مرد دیگری قرار گرفته که او کشته و توسط آن ها مورد تجاوز قرار گرفته است. خواهرش بعد از این جریان قدرت صحبت کردن، فکر کردن، غذا خوردن و . . . را از دست داده. تقریبا هیچ کاری نمی تواند بکند. استیفن فکر می کند که با کشتن آدم هایی که مسبب این جریان بوده اند و دفن کردن قسمتی از پوست سر آن ها مقابل پنجره ی خواهرش – در تیمارستان – می تواند سلامتی را به او بازگرداند. خواهرش در آخرین فصل رمان قبل از بازداشت استیفن، وقتی از دوچرخه روی زمین پرت می شود، می میرد

والاندر را در آخر رمان ترک می کنیم، سوار بر پرواز ایتالیا ایر به سمت رم. همراه پدر هشتاد و چهار ساله اش که به زودی به خاطر آلزایمر حافظه اش را از دست خواهد داد. والاندر به زندگی خودش فکر می کند و به زندگی استیفن. و به روز هایی که در پیش اند. رمان همان قدر ساده که پیش رفته بود، ساده تمام می شود

هشتم – ساختار رمان در عین سادگی، پیچیده است. بسیار پیچیده. وقتی رمان را تمام می کنی و کنار می گذاری تازه فکر ها و رویا ها به سراغت می آیند. شروع می کنی به تصور کردن پسر بچه ی چهارده ساله ای که در جامعه ی ظاهرا سالم سوئد می تواند تحت تاثیر پدری تقریبا همیشه مست که مادرش و تمام بچه ها را کتک می زند، به آن ها ظاهرا تجاوز می کند – در رمان فقط این احتمال بررسی می شود، ولی مستقیما تایید نمی شود – و خواهرش را به فاحشگی وادار می کند، دست به قتل می زند. پسر بچه ای که می تواند آدم بکشد. فکر می کنی و می گویی برای این سال ها کتاب های جنایی چقدر فرق کرده اند، کتاب ها در میان جامعه ی آرامی رخ می دهند که می تواند هر جای دیگری باشد. کتاب خیلی ساده نشان می دهد که پشت پرده ای این روز های آفتابی چه اتفاقاتی رخ می دهد

نهم – لیست مشکلات جامعه که کتاب روی آن ها دست می گذارد طولانی هستند. ولی درک بعضی آن ها کمی مشکل است. به عنوان مثال، کشور های اروپایی دو دسته هستند، یک دسته مثل انگلیس، هلند، دانمارک و غیره خودفروشی را مجاز می شمارند. دسته ای دیگر مثل سوئد نه. در این کتاب به صورت ممتد اشاره به فاحشگی در کشور سوئد می شود. بدون اینکه اشاره ای شود این کار در این سرزمین کاملا غیرقانونی است

مواردی مثل این در رمان هستند

دهم – در پنج روزی که سرگرم رمان بودم، درک جدید تری از رمان های بازاری بدست آوردم. رمان هایی که می توانند طیف گسترده ای خواننده در اختیار داشته باشند – صحبت از میلیون ها نسخه در کشور های مختلف جهان است – می توانند به هر جایی برسند، حتا به دست من در مشهد، شمال شرق ایران، و می توانند خواننده ی خود را در هر زبانی تحت تاثیر قرار بدهند. و در عین حال طیف وسیعی از مشکلات جامعه را هم در لا به لای صفحات خود عنوان کنند و نمونه هایی تاثیر گذار را نشان ات بدهند. کارکردی کاملا اجتماعی از ادبیاتی که سابقا بر سرگرمی خوانده می شد

پیوست: نمی دانم از آقای منکل چیزی در ایران ترجمه شده است یا نه، اگر شده، لطفا توی کامنت ها ذکر کنید، ممنون می شوم

سودارو
2006-10-17
سه و بیست و دو دقیقه ی بعد از ظهر


حذف بیست و یک لینک از بلاگ رولینگ فقط و فقط برای این بود که کمتر وقتم را در اینترنت بگذارنم. متاسفم که علتی برای ناراحتی دوستان فراهم شده است. به زودی از لینک های ثابت هم چند تایی حذف خواهند شد. هر چند به زودی چند لینک دیگر اضافه می کنم