یکی از مشهور ترین داستان های مسیحیان بر می گردد به روزی که عیسی همراه یارانش به شهری رسید. روز شنبه بود. اهالی شهر فاحشه ای را به میدان کشان کشان آورده بودند که چون روز سبت – درست نوشته ام؟ - کار کرده سنگسارش کنند. عیسی جلوی شان را گرفت و جمله ی مشهوری گفت: هر کسی که گناهی مرتکب نشده اولین سنگ را باندازد. و خود را کنار کشید. هیچ کسی نتوانست سنگی پرتاب کند
می گویند روزی پیامبر به همراه یاران قدم زنان از کنار درختی می گذشتند. می گویند بر درخت لانه ی پرنده ای بود. بهار بود و جوجه ها در لانه بودند و پرنده چنان با محبت دور آنان می گشت که یاران پیامبر همه شگفت زده شده بودند. می گویند پیامبر برگشت و گفت: این پرنده را می بینید؟ محبت اش را به جوجه هایش می بیند؟ خدا از این پرنده مهربان تر است بر انسان ها
حکم سنگسار در قرآن آمده است. درست
تا جایی که من می دانم حکومت سه نفر هست که هیچ ایرانی شیعه ای نیست که بتواند حرفی در مورد شان بزند. همه به پاکی و درستی می شناسند شان. دوران حکومت پیامبر. دوران حکومت علی پسر ابوطالب. دوران حکومت حسن پسر علی. در این دوران کسی می تواند نمونه ای از حکم سنگسار را نشان بدهد؟ بگوید در فلان روز و فلان مکان به حکم شارع سنگسار اجرا شد؟
من هر چه خوانده ام – و به من همین جوری نگاه نکنید، کن نخوانده ام – چنین چیزی را جایی ندیده ام
آقای شاهرودی تحت فشار هایی که بر ایران بود بخش نامه ای دادند و در آن اجرای حکم سنگسار را متوقف کردند. یک سال و خورده ای – یا بیشتر – گذشت و حالا خبر رسیده در مشهد دو نفر را سنگسار کرده اند و یازده نفر دیگر هم منتظر حکم خودشان هستند که اجرا شود
پریروز میل شادی صدر را داشتم که لینک به کمپین برای لغو همیشگی قانون سنگسار را داشت. مکث در امضایش نداشتم
http://www.meydaan.com/petition.aspx?cid=46&pid=9
امضا ها مستقیم به دفتر آقای شاهرودی و آقای حداد میل زده می شود. هر بار که کسی امضای شان کند. و کلا یک جا پس از تمام شدن مدت کمپین به دفتر آقای شاهرودی برده خواهد شد. صنم دولت شاهی مفصل در این مورد نوشته است که می توانید اینجا بخوانید
http://www.khorshidkhanoom.com/archives/001980.php#more
روزی که عیسی حرف از کسی که گناهی مرتکب نشده می زد، روزی نبود که مدت زیادی از آن گذشته باشد. انگار همین دیروز . . . یا امروز صبح بود. زمانی نگذشته هست. هنوز هم این سوال عیسی پای بر جای هست: اولین سنگ را کسی باندازد که گناهی مرتکب نشده
من چنین کسی نیستم. نسب ِ من به حسین پسر علی می رسد. کسی که برای آزادی جهان جنگید. من نمی توانم ساکت بنشینم تا هنوز تصویر های سنت زده از اسلام باقی باشند و هیچ کاری نشود کرد. این امضا کار کوچکی است، چیزی از کسی کم نمی کند، بیایید دست تان را به ما بدهید و چند لحظه وقت بگذارید تا به این کمپین بپیوندید
با احترام
سودارو
2006-11-04
ده و چهل و چهار دقیقه ی شب
* * * *
چیدن قارچ به سبک فنلاندی. تحلیل یک داستان. جالب بود، مخصوصا نگاه فرویدی به داستان که کم دیده بودم در ادبیات ایران این چنین استفاده شده باشد
http://navid.ketablog.com/2006/11/955.php#more
آلن، این آلن کینزبرگ
http://navid.ketablog.com/2006/10/953.php#more
* * * *
دومین پست من در مورد ارباب حلقه ها غیرت ماندانا را به جوش آورده و کمی خروشیده اند. می خواستم در مورد پست شان بنویسم دیدم اول باید کمی در مورد هری پاتر حرف بزنم، بعد در مورد سر جرج فریزر بگویم و بعد جیمز جویس و بعد رولد دال و بعد جنگ ستارگان. تا بتوانم تازه بگویم چه می خواهم بگویم. گذاشتم پستی در مورد هر یک از این موضوعات بنویسم و بعد بروم سراغ حرف هایی که زده اند در این مورد که چرا فردوسی را رها کرده ایم و حرف هایی که در مورد ادبیات مدرن ایران زده اند. پیشاپیش عذر خواهی می کنم که حرف هایم در مورد ادبیات ایران کمی ممکن است برای خیلی ها ترسناک باشد. ممنون از ماندانا که کلی ایده برای نوشتن به من داد
http://chandganeh.blogspot.com/2006/11/blog-post_03.html
می گویند روزی پیامبر به همراه یاران قدم زنان از کنار درختی می گذشتند. می گویند بر درخت لانه ی پرنده ای بود. بهار بود و جوجه ها در لانه بودند و پرنده چنان با محبت دور آنان می گشت که یاران پیامبر همه شگفت زده شده بودند. می گویند پیامبر برگشت و گفت: این پرنده را می بینید؟ محبت اش را به جوجه هایش می بیند؟ خدا از این پرنده مهربان تر است بر انسان ها
حکم سنگسار در قرآن آمده است. درست
تا جایی که من می دانم حکومت سه نفر هست که هیچ ایرانی شیعه ای نیست که بتواند حرفی در مورد شان بزند. همه به پاکی و درستی می شناسند شان. دوران حکومت پیامبر. دوران حکومت علی پسر ابوطالب. دوران حکومت حسن پسر علی. در این دوران کسی می تواند نمونه ای از حکم سنگسار را نشان بدهد؟ بگوید در فلان روز و فلان مکان به حکم شارع سنگسار اجرا شد؟
من هر چه خوانده ام – و به من همین جوری نگاه نکنید، کن نخوانده ام – چنین چیزی را جایی ندیده ام
آقای شاهرودی تحت فشار هایی که بر ایران بود بخش نامه ای دادند و در آن اجرای حکم سنگسار را متوقف کردند. یک سال و خورده ای – یا بیشتر – گذشت و حالا خبر رسیده در مشهد دو نفر را سنگسار کرده اند و یازده نفر دیگر هم منتظر حکم خودشان هستند که اجرا شود
پریروز میل شادی صدر را داشتم که لینک به کمپین برای لغو همیشگی قانون سنگسار را داشت. مکث در امضایش نداشتم
http://www.meydaan.com/petition.aspx?cid=46&pid=9
امضا ها مستقیم به دفتر آقای شاهرودی و آقای حداد میل زده می شود. هر بار که کسی امضای شان کند. و کلا یک جا پس از تمام شدن مدت کمپین به دفتر آقای شاهرودی برده خواهد شد. صنم دولت شاهی مفصل در این مورد نوشته است که می توانید اینجا بخوانید
http://www.khorshidkhanoom.com/archives/001980.php#more
روزی که عیسی حرف از کسی که گناهی مرتکب نشده می زد، روزی نبود که مدت زیادی از آن گذشته باشد. انگار همین دیروز . . . یا امروز صبح بود. زمانی نگذشته هست. هنوز هم این سوال عیسی پای بر جای هست: اولین سنگ را کسی باندازد که گناهی مرتکب نشده
من چنین کسی نیستم. نسب ِ من به حسین پسر علی می رسد. کسی که برای آزادی جهان جنگید. من نمی توانم ساکت بنشینم تا هنوز تصویر های سنت زده از اسلام باقی باشند و هیچ کاری نشود کرد. این امضا کار کوچکی است، چیزی از کسی کم نمی کند، بیایید دست تان را به ما بدهید و چند لحظه وقت بگذارید تا به این کمپین بپیوندید
با احترام
سودارو
2006-11-04
ده و چهل و چهار دقیقه ی شب
* * * *
چیدن قارچ به سبک فنلاندی. تحلیل یک داستان. جالب بود، مخصوصا نگاه فرویدی به داستان که کم دیده بودم در ادبیات ایران این چنین استفاده شده باشد
http://navid.ketablog.com/2006/11/955.php#more
آلن، این آلن کینزبرگ
http://navid.ketablog.com/2006/10/953.php#more
* * * *
دومین پست من در مورد ارباب حلقه ها غیرت ماندانا را به جوش آورده و کمی خروشیده اند. می خواستم در مورد پست شان بنویسم دیدم اول باید کمی در مورد هری پاتر حرف بزنم، بعد در مورد سر جرج فریزر بگویم و بعد جیمز جویس و بعد رولد دال و بعد جنگ ستارگان. تا بتوانم تازه بگویم چه می خواهم بگویم. گذاشتم پستی در مورد هر یک از این موضوعات بنویسم و بعد بروم سراغ حرف هایی که زده اند در این مورد که چرا فردوسی را رها کرده ایم و حرف هایی که در مورد ادبیات مدرن ایران زده اند. پیشاپیش عذر خواهی می کنم که حرف هایم در مورد ادبیات ایران کمی ممکن است برای خیلی ها ترسناک باشد. ممنون از ماندانا که کلی ایده برای نوشتن به من داد
http://chandganeh.blogspot.com/2006/11/blog-post_03.html