November 15, 2006

هویت جمعی: کارل یونگ، کهن الگو ها و ضمیر ناخود آگاه جمعی: مقدمه


علم و ادبیات در هم تنیده می شوند


اواخر قرن نوزدهم در وین دکتر اعصاب زیگموند فروید در دانشگاه و در مطب به جستجوی روان کژی های بشری می گشت. نمونه ها را بررسی می کرد و نتایج را تحلیل می نمود. در اوایل قرن بیستم دکتر فروید با کتاب هایش معروف شده بود؛ پدر روان شناسی نو. دکتر فروید می گفت همه چیز از قدرت جنسی درون انسان سرچشمه می گیرد. و بررسی سکس در کودکی و رابطه ی گذشته با امروز می پرداخت. دکتر فروید به هپنوتیزم و به جلسات روان کاوی اعتقادی شدید داشت

دکتر فروید روان شناسی را عملی جهانی ساخت که از ترکیب علم و ادبیات سر برآورده بود. به طور خاص آثار داستایوفسکی – جنایت و مکافات. شکسپیر – هملت. و نمایشنامه نویس یونان باستان سوفکلس – ادیپ شاه، ادیپ در کلونوس، آنتیگونه. برای الگو گرفتن نظریه های علمی اش استفاده کرد

کتاب های دکتر فروید در اروپا نظر ها را جلب می کرد. موافقان هیجان زده شده بودند و مخالفان سعی می کردند این یهودی زاده را نادیده بگیرند. وقتیکه دکتر فروید به خاطر گسترش نژاد پرستی وین را به مقصد انگلستان ترک کرد نمی دانست آن قدر خوش شانس هست که درست پیش از جنگ دوم جهانی، در سال هایی که خدا چشم هایش را بسته بود، دنیا را ترک می کند

وقتیکه دکتر فروید هنوز در وین بود، پر شور ترین طرفدارش کسی نبود به جز کارل یونگ. دکتر آلمانی که هر حرکت دکتر فروید را با دقت دنبال می کرد. کسی که برای همیشه به عنوان شاگرد فروید نام گرفت. همان طور که ارسطو شاگرد افلاطون است. و مانند ارسطو نظریات جدید و اصلاح کننده ی نظرات دکتر فروید را ارائه داد

دکتر یونگ می گفت همه چیز از قدرت جنسی سر چشمه نمی گیرد. شاید دکتر فروید دوست داشت دنیا را در آدم ها، در افراد مجزا ببیند. دکتر یونگ به جهان می نگریست: به بشریت

دکتر یونگ دست روی چیزی گذاشته بود که چشم ها را خیره کرد: بر هویت جمعی انسانی ما، تمام آدم های روی کره ی زمین. و ادبیات چقدر به دکتر یونگ کمک کرد: به یافتن سمبل های مشترک. در یافتن ریشه های مشترک. در یافتن ضمیر ناخود آگاه جمعی مشترک همه ی ما


انسان ها روی کره ی زمین

توضیح: اطلاعات آماری این بخش از شماره ی مارچ دو هزار و شش مجله ی نشنال جئوگرافیک، از مقاله ی بزرگ ترین سفری که تا کنون نقل شده است، بر گرفته شده اند


انسان ها از کجا آمده اند؟ دین های تک خدایی می گویند اثر آفرینش خدایی متعال هستند. یونانیان باستان می گفتند وقتی الهه ای از روی کنجکاوی در صندوقچه ی ممنوعه را گشود انسان ها در زمین پدیدار گشتند. داروین می گفت انسان ها از تکامل میمون ها در گذر زمان روی زمین سبز شده اند

ولی یک چیز مشخص است: حدود دویست هزار سال پیش از این انسان ها آنقدر زیاد شده بودند که شروع به مهاجرت از سرزمین های اولیه بکنند: اولین اثر های انسانی در آفریقا یافت شده اند. حدود صد و نود و پنج هزار سال پیش آمو کیبیش در اتیوپی امروزی اولین روستا – شهر بشری بود. مردم به جنوب، به شرق و به غرب مهاجرت خویش را آغاز کرده بودند. حدود هفتاد هزار سال پیش در یمن امروزی بودند. و با تعجب فراوان از آنجا به استرالیا رفتند، حدود پنجاه هزار سال پیش. حدود چهل هزار سال پیش به روسیه و اروپا رسیده بودند. حدود بیست هزار سال پیش انسان ها از سیبری به آلاسکا رسیدند. حدود پانزده هزار سال پیش انسان ها در جنوبی ترین بخش های امریکای جنوبی بودند. تقریبا تمام زمین مسکونی شده بود


ولی مگر رابطه ها بعد از دویست هزار سال پیش باقی می مانند؟ کارل یونگ ادبیات را کاوید و گفت آری. باقی می مانند. در همان زمان در انگلیسی مرد درون گرا و خاموشی در میان هزاران کتاب، مقاله و جزوه و پرسش نامه که دور و برش بود – وقتی جوان بود صاحب خانه اش بیرونش کرد، چون سقف طبقه ی اول که زیر پای او بود، از تعداد زیاد کتاب هایی که در آپارتمان کوچک اش انباشته بود شکم داده بود و هر لحظه احتمالش می رفت بریزد، صاحب خانه او را به طبقه ی اول فرستاد. شاید زمین تحمل او را داشته باشد – سر جیمز فریزر دست روی دین و جادو گذاشت و چشم ها خیره گشت: آری، ارتباط ها وجود دارند: بین به صلیب کشیده شدن مسیح و قربانی شدن پادشاهان اینکا رابطه ای نزدیک وجود دارد. گویی همه چیز از یک هویت جمعی انسانی سرچشمه می گیرد: از درون همه ی ما

ادامه دارد
. . .

سید مصطفی رضیئی – سودارو
2006-11-14
هفت و چهل و پنج دقیقه ی شب