November 06, 2006

مرز خیال و واقعیت: قسمت دوم: هری پاتر، اسطوره و فرهنگ



مقدمه

اواسط دهه ی نود وقتی که جی کی رولینگ شب ها در کافه می نشست و به نوشتن می پرداخت و خواهرش از بچه اش نگهداری می کرد، شاید اصلا به ذهنش هم نمی رسید که ده سال بعد چنین جایگاهی داشته باشد: نیمه ی شبی که جلد ششم کتاب های هری پاتر به بازار انگلستان و امریکای شمالی عرضه شد میلیون ها نفر نیمه شب به کتاب فروشی ها هجوم بردند تا رکورد بیش از هفتاد میلیون نسخه فروش در هفته در آمار کتاب های گنیس ثبت شود. شصت و هفت میلیون نسخه را در هفته ی اول – یعنی بیست و چهار ساعت اول – فقط در ایالات متحده خریدند. آمار کلی فروش سری کتاب های هری پاتر از پانصد میلیون نسخه گذشت و جی کی رولینگ با یک میلیارد پوند حتا از ملکه الیزابت دوم هم ثروتمند تر شده بود

هری پاتر یک طوفان بود. جلد هفتم که بیاید می توان گفت این طوفان چقدر دیگر می تواند دنیا را تکان بدهد. سال ها است که نام هری پاتر با بازار کتاب در سرتاسر جهان گره خورده است. در ایران شاید حمله ی بیش از پانزده ناشر برای ترجمه ی کتاب خبری باشد که برای ما جالب باشد. هر چند آمار فروش کتاب در خود ایران هم بالا است، بیش از سیصد هزار نسخه از هر جلد کتاب تا همین حالا توسط ناشرین مختلف به فروش رفته است. ویدا اسلامیه البته بیشترین سهم را از این آمار دارد و البته کپی رایت کتاب را هم گویا برای این ترجمه گرفته اند

ولی هری پاتر چه می گوید؟

هری پاتر داستان پسر بچه ی یازده ساله ای است که بعد از مرگ پدر و مادرش در تصادف ماشین – که البته بعدا می فهمیم توسط لرد ولدومورت به قتل رسیده اند – زندگی فاجعه باری را با خاله و شوهر خاله و پسر مزخرف شان می گذراند. در شب تولد یازده سالگی اش می فهمد که جادوگر است و به مدرسه ی جادوگری ِ هاگوارتز می رود و از اینجا داستان ها شروع می شود: در هر سال تحصیلی با لرد ولدومورت و ماجرا هایش رو به رو می شود و هر سال پیروز بیرون می آید

داستان های هر جلد طولانی تر و جذاب تر می شوند. خوب. یک عالمه کتاب توی دنیا هستند که ماجرا هایی مشابه این دارند، چرا هری پاتر توانسته این قدر مشهور شود؟


سودارو و هری پاتر

هری پاتر را عصر روزی که کنکور سراسری برای دوران لیسانس را دادم شناختم. قبل از آن دو تا نوه ی خاله ام به من گفته بودند تو هری پاتر را نمی شناسی؟ شاخ در آورده بودند. گفتند نصف عمر ات بر فنا است. عصری که کنکور داده بودم رفتم و دو جلد اول کتاب های هری پاتر را خریدم. هنوز چند صفحه نخوانده بودم که سدریک زنگ زد، اینقدر هری پاتر هری پاتر کردم که آمد کتاب ها را از من گرفت گفت اول خودم می خوانم

جادوی هری پاتر من را گرفته بود. این جادو را در خانواده گسترش دادم. خیلی زود یک جامعه ی طرفدار هری پاتر توی فامیل داشتیم. خیلی نگذشت که من وارد دانشگاه شدم و زبانم پیشرفت کرد. یکی از اولین رمان هایی که به زبان انگلیسی خواندم جلد اول هری پاتر بود. جلد سوم را با صدای استیفن کری گوش کردم و جلد چهارم را با صدای جیم دیل. جلد پنجم را از روی نسخه ی اریژینال خواندم و جلد ششم را همان هفته ای که به بازار آمد، پی دی اف غیر قانونی اش را از اینترنت دانلود کردم و شش روزه خوانده شد. یک بار تا نزدیک شش صبح داشتم همین جوری می خواندم. دیوانه وار عاشق این کتاب ها شده ام. ولی فقط من نیستم. صد ها میلیون نفر دیگر هم به این کتاب ها عشق می ورزند. ولی چرا؟ این کتاب ها چه دارد که آدم سخت گیری مثل من می نشیند و بار ها هر جلد شان را می خواند؟ چه دارد که بعد از فارسی به سراغ متن انگلیسی شان می روم؟


فیلم های هری پاتر


اولین قسمت فیلم های هری پاتر را دیدم آه از نهادم بلند شد، با خودم گفتم این چرت و پرت دیگه چیه؟ قسمت های بعدی فاجعه بار تر بودند. آخرین قسمتی که همین چند وقت پیش به سینما ها آمد یک مشت اراجیف احمقانه بود که هیچ ربطی به هری پاتر نداشت. یک بچه ی خنگ – یک مشنگ واقعی – هم بهتر می توانست هری پاتر را بسازد از این سری تصاویر بی سر و ته

هری پاتر در فیلم خوب در نیامده است. هر چند تمام فیلم ها جزو پر فروش های جهان هستند و هر قسمت بیش از نهصد میلیون دلار در سراسر جهان فروخته است

ولی چرا هری پاتر در فیلم خوب در نمی آید؟ چرا هری پاتر در کتاب شیرین است و در فیلم خنده دار؟



ادامه دارد
. . .

سودارو
2006-11-05
یازده و بیست و چهار دقیقه ی شب

آنقدر به من گفته اند که متن های ادبی ات طولانی است که تصمیم گرفته ام آن ها را چند قسمتی بنویسم و منتشر کنم. این قسمت به عنوان مقدمه از من داشته باشید تا باز هم فکر هایم را سر جمع کنم و بنویسم