March 18, 2007

ویژه نامه های نوروزی – قسمت اول

هفته نامه ی 40 چراغ. منتشر شده در یکشنبه 20 اسفند ماه هشتاد و پنج
یک صد و چهل و هشت صفحه. 800 تومان
صاحب امتیاز و مدیر مسئول: فریدون عمو زاده خلیلی

www.40cheragh.org

این شماره به صورت کلی: چهار ستاره از پنج ستاره
حدود 90 درصد کل مطالب مجله را خواندم
برای مطالعه قویا توصیه می شود

مجله با یادداشت فرزانه طاهری به یاد هوشنگ گلشیری شروع می شود. چند صفحه مطالب معمولی و بعد یک دفعه منفجر می شود: ترکیبی جوان پسندانه از زندگی شهری، پر از تیکه ها و متلک ها و البته تابو شکن هایی که آدم موقع خواندن شان کف می کند که یعنی مگر قصد دارید توقیف شوید که این گونه مطلب می گذارید؟

نکته های مثبت: تیتر گذاری های واقعا عالی، به عنوان مثال سفره ی هفت سین یا اورژینال سین
نکته ی منفی: صفحه پردازی تان خوب نبود، مخصوصا صفحه ی اول که خیلی دهاتی است
نکته ی مثبت: تنوع و گستردگی مطالب که هم می تواند یک جوان شانزده ساله را سرگرم کند، هم خواهر زاده ی ده ساله ام را، هم یک مرد شصت ساله را
نکته ی منفی: مجله فهرست ندارد
نکته ی مثبت: واقعا سرگرم کننده بود. هم معرفی کتاب داشت، هم معرفی موسیقی غرب، هم در مورد خانواده ی احمدی نژاد نوشته بود و هم کمیک استریپ داشت و هم از وسط های مجله، زیر هر صفحه یک ستون اس ام اس به زبان پینگلیش بود، مثلا: یکی بیاد منو گاز بگیری. چرا هیچکی منو بغل نمی کند؟ با من دوست می شی؟ چرا نمی یایی پیشم؟ و این گونه چیز های ملس
نکته ی منفی: مجله خیلی سنگین بود. دست آدم درد می گرفت. مخصوصا اگر مثل من کور باشی و مجبور باشی مجله را به چشم هایت بچسبانی تا خوانده شود

در این شماره خواندنی هستند

ده خانواده ی تاثیر گذار ایرانی – بیشتر برای خواننده ی خیلی متمدن. مثل بابا مامان ها و بقیه ی آدم های بالای چهل سال. بقیه هم چیز های جالب این تو پیدا می کنند. یازده صفحه
معرفی تعدادی از بهترین آلبوم های دنیا: دست از معنا گرایی بردار. توی این بخش کلی آلبوم های غربی خوشگل معرفی شده اند. حال می داد. چهار صفحه
ستون به چشم تو می زنم! یا همان تاپ تن، بخشی از متن شماره ی 3: ... ایشان به یک تعداد از مقام های مملکتی یک فرمایشاتی فرمودند که ما می ترسیم آنها را اینجا بنویسیم. هر چه باشد خانم رجبی همسر آقای الهام هستند. ما که همسر آقای الهام نیستیم
قصه های از باد هوا: یکی از قوی ترین طنز هایی که بعد از مدت ها خوانده ام – طنز به معنای طنز نه به معنای هجو
آیین نامه تو شهری، تستی، تشریحی! مصاحبه با سروش صحت. مهراب قاسم خانی. امیر مهدی ژوله. جرات می خواهد کسی این سوال را بپرسد: سروش صحت همسر دارد. پیمان قاسم خانی همسر دارد. خشایار الوند همسر دارد. مهراب قاسم خانی همسر دارد، اما امیر مهدی ژوله فقط ام اس دارد! تازه با هادی کاظمی همخانه است، خدا وکیلی چرا؟ جواب سروش صحت: همسر = هادی کاظمی ام اس + (برای ژوله) / جواب مهراب قاسم خانی: از کسی که اسمش ژوله باشد چه توقعی دارید؟ / امیر مهدی ژوله: بالاخره هر کسی نقاط ضعفی دارد
برترین مطلب کل مجله: چگونه از وحشت جغول بغول نشویم. نامه هایی از بانو همسر جک نیکلسون در فیلم تلالوی استنلی کوبریک از یک هتل محصور در میان یخ و برف / دوست عزیز مرد گرگ نمای آمریکایی در لندن و نامه ای از مادر بچه رز ماری از دودآلیا علیا
از سفره ی هفت سین تا اورژینال سین: خدا بود
مصاحبه ی محمود دولت آبادی هم بدک نبود. هر چند هنوز ایشان توی کف هستند که چرا یکی نمی یاد بهشون نوبل ادبیات بده. طفلک
راهنمای کامل سفر به مشهد: ایستگاه سلام. مردم از خنده از بس خوشگل نوشته بود. نمونه متن: بازار رضا: محل انتقام گیری مشهدی ها از زوار. هیچ مشهدی را در حال خرید آن حوالی نخواهید یافت

ضمنا توی بخش معرفی سایت های این شماره ی مجله، جشن کتاب را هم معرفی کرده بودند، کلی مشعوف شدیم

تاثیر مجله آن قدر قوی بود که همان موقع که خریدم، به یک فقره دوست که همراهم بود گفتم بخر، خرید و کیف کرد. فردایش دست خواهر زاده بزرگ تره را گرفتم و رفتیم یک شماره برای خودش خرید – چون مصاحبه با بنیامین و آرین داشت – و دیشب هم به یک فقره دیگر دوست خیلی صمیمی هم یک شماره را به زور گفتم خرید

سودارو
2007-03-16
یازده و پنجاه و هشت دقیقه ی شب

* * * *

ممنون سارا خانوم که نوشتید، هر چند که چقدر سیاه

http://ninahagen.blogfa.com/post-105.aspx