کیمیاگر
. . . فیلم های سوپر توی خیابان اصلی شهر: دست توی دست هم: تاب تاب عباسی، خدا من رو
قدم رو به پیش می زند توی قلب هایت غلغله ی خون های رنگی شده به نفس های دودی
آسمان گیج می شوی پیش می روی که عقب نیافتی داد می زنی که دست هایت دارد مشت می کنند
نه؛ می خواهی سر تکان می دهند که باید این گونه به این شکل در رفتار چنین در عرض ِ خیابان ِ فرعی چون
انگشت می کوبد پیانو دنگ ونگ دنگ ونگ دنگ جاز می شود، آدم ها سیاه می شوند، خم می شوند، راست می شوند
دست توی دست هم داد می زنند: تاب تاب . . . کتاب توی دست هایت باز می شوی چرخ می خوری
خیابان خلوت تر می شود: تاپ می پاشد توی صورتت لبخند می لرزی: خیره می شود مو هایش را می جود
آدامس می خری سر خم می کنی دور . . . تر . . . قدم رو می روی، دست می کشد، بند را می اندازی روی شانه
سر تکان می چرخی قهقهه می خندد تو سیگار روشن خاموش شهر چراغ باران شهر دیوانه وار چراغ باران، تو
وهم می شوی: اندیشه های تمام ساتر ها توی گوش هایت زوزه می کشند با هنرنمایی ِ تمام بیت ها و آلن کینزبرگ
و باز هم میگرن رنگ می گیری که باز هم چشم هایت سرخ می شود باز هم توی آینه سبز بالا می آوری باز
تمام گیتار ها چرخ می زنند توی نگاه هایت رنگ می پاشند همه شان این جوری: دنگ دنگ دنگ
و حالا یک کواکر دارد سخنرانی می کند. و حالا یک کابالیست دارد سخنرانی می کند
و حالا نوبت به یک نفر با ریش های پروفسوری است که سخنرانی را بکند
و حالا همه دارند زوزه می کشند: جماعت گرگ ها در هنر نمایی فیلم در خیابان های اصلی همه ی شهر ها
حالا نوبت به رد شدن از خیابان است: حالا همه چیز چایکوفسکی می شود: حالا نوبت به خلسه است
حالا بخند است. حالا بگو است. حالا حال ِ لحظه های مور است، سیگار یا کاپیتان اش چه فرقی می کند؟
. . . همه چیز مصنوعی رنگ دیوار خیابان فیلم
سودارو
2007-01-19
ده و سی و چهار دقیقه ی شب
یکم – من دارم دنبال یک چیزی می گردم، یک فرم، یا یک چیزی که باید گفته شود. درست نمی دانم چه، این متن ها را جدی نگیرید
دوم – شاید این روز ها زیادی سر درد می شوم. شاید دوباره باید بروم سراغ مسکن های لعنتی میگرن، با آن همه قابلیت ها و آن همه عوارض شان. شاید هم فقط دارم زیادی کار می کنم، شاید حجم کلمه ها در ذهنم آنقدر زیاد می شوند به این شکل تخلیه شان می کنم
سوم – کلا جدی نگیرید. هیچ چیز خاصی قرار نیست اتفاق بیافتد
* * *
ممنون از لینک تان به این وبلاگ
http://soodabehradfard.blogfa.com/
. . . فیلم های سوپر توی خیابان اصلی شهر: دست توی دست هم: تاب تاب عباسی، خدا من رو
قدم رو به پیش می زند توی قلب هایت غلغله ی خون های رنگی شده به نفس های دودی
آسمان گیج می شوی پیش می روی که عقب نیافتی داد می زنی که دست هایت دارد مشت می کنند
نه؛ می خواهی سر تکان می دهند که باید این گونه به این شکل در رفتار چنین در عرض ِ خیابان ِ فرعی چون
انگشت می کوبد پیانو دنگ ونگ دنگ ونگ دنگ جاز می شود، آدم ها سیاه می شوند، خم می شوند، راست می شوند
دست توی دست هم داد می زنند: تاب تاب . . . کتاب توی دست هایت باز می شوی چرخ می خوری
خیابان خلوت تر می شود: تاپ می پاشد توی صورتت لبخند می لرزی: خیره می شود مو هایش را می جود
آدامس می خری سر خم می کنی دور . . . تر . . . قدم رو می روی، دست می کشد، بند را می اندازی روی شانه
سر تکان می چرخی قهقهه می خندد تو سیگار روشن خاموش شهر چراغ باران شهر دیوانه وار چراغ باران، تو
وهم می شوی: اندیشه های تمام ساتر ها توی گوش هایت زوزه می کشند با هنرنمایی ِ تمام بیت ها و آلن کینزبرگ
و باز هم میگرن رنگ می گیری که باز هم چشم هایت سرخ می شود باز هم توی آینه سبز بالا می آوری باز
تمام گیتار ها چرخ می زنند توی نگاه هایت رنگ می پاشند همه شان این جوری: دنگ دنگ دنگ
و حالا یک کواکر دارد سخنرانی می کند. و حالا یک کابالیست دارد سخنرانی می کند
و حالا نوبت به یک نفر با ریش های پروفسوری است که سخنرانی را بکند
و حالا همه دارند زوزه می کشند: جماعت گرگ ها در هنر نمایی فیلم در خیابان های اصلی همه ی شهر ها
حالا نوبت به رد شدن از خیابان است: حالا همه چیز چایکوفسکی می شود: حالا نوبت به خلسه است
حالا بخند است. حالا بگو است. حالا حال ِ لحظه های مور است، سیگار یا کاپیتان اش چه فرقی می کند؟
. . . همه چیز مصنوعی رنگ دیوار خیابان فیلم
سودارو
2007-01-19
ده و سی و چهار دقیقه ی شب
یکم – من دارم دنبال یک چیزی می گردم، یک فرم، یا یک چیزی که باید گفته شود. درست نمی دانم چه، این متن ها را جدی نگیرید
دوم – شاید این روز ها زیادی سر درد می شوم. شاید دوباره باید بروم سراغ مسکن های لعنتی میگرن، با آن همه قابلیت ها و آن همه عوارض شان. شاید هم فقط دارم زیادی کار می کنم، شاید حجم کلمه ها در ذهنم آنقدر زیاد می شوند به این شکل تخلیه شان می کنم
سوم – کلا جدی نگیرید. هیچ چیز خاصی قرار نیست اتفاق بیافتد
* * *
ممنون از لینک تان به این وبلاگ
http://soodabehradfard.blogfa.com/