September 04, 2004

نشسته ام و دارم از افیس جدید استفاده می کنم. هنوز عادت نکرده ام و خوب، طراحی زیبایی دارد. امشب رفتم و از رونالد این ورژن را گرفتم و آوردم خانه، مال سال 2003. برادرم می خواست برای تایپ پایان نامه دانشگاه ش تایپ فارسی منظمی داشته باشد و ورژن قبلی کافی نبود. این یکی با پک جدیدی که از سایت مایکروسافت دانلود کرده ایم غلط های تایپ فارسی را هم می گیرد و این برای من کمک بزرگی است تا پست های ام بدون غلط تایپ ی باشد، آن هم برای من شلوغ پلوغ

شب مشهد کمی مرا ترساند. خیابان های خلوت جمعه شب و منتظر بودن برای تاکسی، یاد آن روز بعد از ظهر افتادم که چند ماه پیش توی یکی از خیابان های خلوت مشهد یک موتور سوار مزاحمم شده بود. مشهد شهر امنی نیست، نمی دانی چه اتفاقی می تواند برایت بیافتد. خیابان های خلوت و آدم های منحرف. خوشبختانه ماشینی که سوار شدم کاری به افکار من نداشت، سالم رسیدم و بستنی مغز دار خوشمزه خوردم و سی دی افیس را هم گرفتم و الان اوضاع رو به راه است

با نرم افزاری که الان استفاده می کنم خیلی راحت نیستم و نمی توانم افکارم را منظم کنم. من از آن دسته آدم ها هستم که چیزی که با آن می نویسند خیلی برای منظم بودن نوشته ها شان اهمیت دارد، من روی هر کاغذی نمی توانم بنویسم، حتما باید فضای سفید کافی داشته باشد و فاصله بین خطوط کم نباشد. الان هم این صفحه بندی آبی جدید را هنوز عادت نکرده ام و فونت و سرعت ی که همیشگی نیست و دیگر چیزها، تمام چیزهایی که آماده کرده بودم از ذهنم پرید. شاید فردا بتوانم بهتر بنویسم

فعلا
سودارو
2004-09-04
چهار دقیقه بامداد

دارم یک آهنگ ملایم گوش می کنم. وحشت زده ام. دیشب یک کابوس خشن به سراغم آمد، نزدیک سال نو بود و یا درست شب سال نو بود و من در خانه خواهرم بودم و کلی موجودات ماوراطبیعه هم دور و بر ما بودند، تا قبل از سال نو خوب بود و بعد که سال عوض شد، همه از یک چیزی می ترسیدند، موجودات عجیب و غریب فرار می کردند، اول ما هم می خواستیم برویم و بعد من نظرم عوض شد، می خواستم بمانم، می گفتم چیزی برای ترس وجود ندارد، موجودات دیگر هم فقط می رفتند و چیزی نمی گفتند، بعد من در دستشویی بودم که صدایی بلند شد، فهمیدم که یک موجود خطرناک آمده و دارد دنبال من می گردد، داشت در را باز می کرد و می دانستم در را باز کند خواهم مرد که مامان از خواب بیدارم کرد

کابوس م تزیین شده بود با یک پیش بینی که یک جادوگر مانند کرد، و من در خواب یادم افتاد که مامان هم جایی دیگر در همان خواب همان را گفته بود، که هشت ماه وحشتناک خواهد بود و خونین و از ماه نهم آرامش خواهیم داشت و دورانی بهتر از قبل. در خواب این پیش بینی را ربط می دادم به این که امریکا می خواهد به ایران حمله کند

جنگ
جنگ
رهایم نمی کند

* * * *

مرسی آقای سورئال. سیستم کامنت گذاری را عوض کردی و الان وب لاگ سرعتش توپ شده و از این حرف ها

اگر یک سری به وب لاگ انگلیسی بزنید با امکان جدیدی که از دیروز ظهر آن جا است مواجه می شوید. می توانید میل تان را وارد کنید و من هر وقت چیزی در آن وب لاگ پابلیش کنم شما در میل تان آن را دریافت خواهید کرد

فعلا
سودارو
شش و یازده دقیقه صبح