September 29, 2004

می دانم که پسرک ما منتظر است که من این پست را بگذارم و برای اولین بار رفته است وب لاگ م را نگاه کرده است و . . . جناب عماد گریوانی برای اولین بار به جای داستان شعر سروده اند، کار نه به خود شعر دارم و نه به محتوای ش، فقط آن را به عنوان اولین از میان اولین شعر های عماد اینجا می گذارم
.
.
.

بیوه ها

پرستو ی ماده
نشسته است در انتظار، کنار آشیانی سر شار از جیر جیر جوجه ها
چشمان به شب دوخته اش می رود
گاه و بیگاه به سوی خواب
و بچه گربه ها کورمال کورمال با دهان شان می جویند
پستان مادر بیوه شان را
که بیوه کرد پرستو ی ماده ی اکنون به خواب رفته را


عماد گریوانی