October 16, 2004

در اتاق حبس شده ام . . . می دانی، امروز صبح نشسته بودم و داشتم به نسیم فکر می کردم وقتی برگ های محو سبز رنگ درختان را تکان می داد و من که چشم دوخته بودم به تصویر رو به رو، روی نیمکتی در پارک و چشم هایم خسته نمی شد نگاه یگانه ات را . . . حالا حبس شده ام در اتاق و دیگر . . . مسیر دانشگاه و چند لحظه ای که در حیاط دانشگاه می مانم که نشد لبخند هایی که بر صورتت بود وقتی قهقهه می زدی، وقتی قدم زنان به تمام درختان می گفتیم سلام . . . وقتی
.
.
.
ماه رمضان را در سکوت شروع کردم، مبارک باشد
.
.
.
دیروز نشستم و آرشیو وب لاگ نیک آهنگ کوثر را بلعیدم، خوب می نویسد، چند جایی منفجر شدم از خنده، فقط حیف کوثر در یک روزنامه بنیاد گرا کار نکرده است، می دانید، اینکه آدم های روزنامه نگار معمولی چکاره اند جالب است و اینکه سیاستمداران اصلاح طلب مزخرف هم دارند هم حرفی نیست، ولی کسانی که خودشان را از خدا و از انسان برتر می بینند برای یک نفر که دوست دارد آدم ها را بهتر بشناسد نمونه های بهتری اند، دست آقای کوثر درد نکند، مخصوصا در تمام جاهایی که می گوید از اصلاح طلبان که خود در بند سنت ها گرفتارند، که مثلا اگر کاریکاتور انتقادی در بولتن مخصوص ریاست جمهوری باشد چه می شود، و از این جور حرف ها
.
.
.
منظورم از روزنامه های بنیاد گرا تمام روزنامه نگاران خارج از کشور، از آن دسته که فقط بلدند فحش بدهند تا القاعده ای های مقیم اینترنت تا روزنامه نگار انی است که شماره های روزنامه هاشان در سازمان ملل توسط عراق ارائه شده است که نگاه کنید، این ها ایرانی اند که هر روز ما را به این گونه تهدید کرده اند، نگاه کنید، ما آغاز گر جنگ نبوده ایم
.
.
.

چقدر سیاسی می نویسم این یک دو روز، و چقدر از سیاست بدم می آید، امیدوارم آدم شوم و بشینم سراغ نوشته های معمولی بدون خون و کثافت خودم

خوش باشید

سودارو
2004-10-16
پنج و سی و سه دقیقه صبح

راستی من چند وقتی است لینک های آرشیو م را نمی بینم، سورئال می گوید در متن اچ تی ام ال که هست، ولی ن ندارم، دیروز توی چت از رونالد خواستم چک کند، او هم نداشت، نمی دانم سانسور اینترنتی است یا که واقعاً نیستند، اگر شما هم لینک ها را ندارید لطفا بگویید یک فکری بکنم