October 28, 2004

بدون عینک و نیم شب تاریک و همه خواب و یک آهنگ که نمی دانی چیست توی گوش هایت فریاد بزند، یک چیز شیرین خورده باشی و یک کم فیلم قشنگ نگاه کرده باشی و ذهن ات آرام باشد، دلم می خواهد نخوابم و خوابم می آید، بد جوری هم، چشم هایم را که ببندم می افتد توی رختخواب و صدای تلق تلق کیبورد قطع می شود و خواب چقدر قشنگ است

تمام آخر هفته ام همین جوری پر شد، دو تا کنفرانس در پیش دارم، یکی از یکی خفن تر، اول باید تاریخچه و شخصیت های مهم داستان کوتاه انگلیس را در حدود ده دقیقه به کلاس معرفی کنم، برای کنفرانس بعدی یک ساعت و خورده ای وقت خواهم داشت که هر چه می توانم در مورد تاریخ و ادبیات و تئاتر دوران ملکه الیزابت اول در انگلستان بگویم، احتمالا فکم پیاده می شود، و گوش های کلاس هم

* * * *

امروز دوباره تمام روزها بود. یعنی که چه کتاب را خوانده ام ولی نظری ندارم، الان خواب آلودم و نمی توانم تمرکز کنم، ولی بعدا مفصل می نویسم، امروز جلسه ی نقد و بررسی سمفونی مردگان ِ عباس معروفی را داشتیم، هیجده نفر بودیم، و نیم ساعتی هم دیر آمدیم، کلاس را اتو زده بودیم و تو دانشگاه درست حسابی نمی دانستند چه خبر است، نشستیم و من هر بار که متن بی بی سی را می خواندیم که به حکومت ایران می گفت رژیم می ترسیدم مشکلی پیش بیاید، سابقه اش بوده، ولی خوب، فعلا که همه چیز به خیر و خوبی گذشت، ولی چقدر حرف زدم، اون جا هم گفتم، مثل اینکه همه قبل از اینکه بیایند تو کلاس کاست سکوت سرشار از نا گفته هاست ِ شاملو را گوش کرده بودند

خوب هر چی که بود، آبرومندانه برگزار شد، جلسه بعدی احتمالا جی دی سلینجر است، شاید هم رابرت فراست باشد

* * * *

امروز صحبت این بود – بین من و یک دوست – که یعنی چی من هر چی دستم می آید می خوانم و نقد هم می کنم، از عباس معروفی می پرم به رابرت فراست و سلینجر دوست دارم و شاملو هم و ادگار الن پو هم و دیکنز هم و ازرا پاند هم، داشت موضوع به داد و هوار و پرت کردن کیف به طرف هم می رسید که من یادم آمد نماز نخوانده ام و رفتم

خوب، هر کس نظری دارد، من برایم ادبیات مثل یک خیابان شلوغ است، خوب آدم هر چیزی را می بینید، نمی توانم چشم هایم را ببندم که این را دوست دارم و این را نه

من این شکلی ام، دلت م بسوزه

سودارو
2004-10-28
یک و سی و هشت دقیقه شب

شاید با یک کم لالایی خوابم ببره، نمی دانم، احتمالا ژوزفینا را که بخوابانم – کامپیوترم – سحر شده است و من که یک کلمه واژگان ادبی نخوانده ام

فرشته کلی کلیپ های خوشگل برام آورده، کلی شنگولم