December 31, 2004

این آخرین باری است که در سال دو هزار و چهار می نویسم. سالی که دوست ش ندارم. سالی که در ابتدای ش آن چنان ویران بودم که هیچ صدایی بیدارم نمی کرد. سالی تلخ بود که گذشت برایم

سالی بود که یک بار دیگر همه چیز را از نو شروع کردم، همه چیزی را. از زندگی و درس و دوستان و . . . سالی که موسیقی ای که گوش می کنم هم عوض شد. برای اولین بار رپ را توانستم دوست داشته باشم و راک را هم، سالی که بعد از مدت ها به سینما رفتم، سالی که هنوز در آن با خیلی ها قهرم، هنوز نه به دیدن خیلی ها می روم و نه به خیلی از مکان ها . . . سالی سرد بود امسال وقتی شروع شد

و سالی گرم وقتی دارد تمام می شود، سالی با لبخند های یک فرشته که برایم آمده است با لبخند ها و چشم های پر رنگ اش و دست های سپید ش

دنیا هم سال خوبی نداشت، دوباره انتخابات ها دنیا را گذاشته بود سر کار، و ادامه جنگ ها، هر چند موجودی به اسم صدام دستگیر شد، و مردم دنیا جشن گرفتند، ولی هنوز دیوانه هایی مثل بن لادن، جورج بوش، شارون و دیگر دیوانه های مذهبی و غیر مذهبی دارند دنیا را به گند می کشند

سالی بود که در آن وب لاگ نویسی را شروع کردم. نه ماهی است که می نویسم. نه ماهی است که . . . یک بار دیگر یک کتاب شعر را آماده کردم، تا طراحی جلد ش هم پیش رفتم، و بعد باز به این نتیجه رسیدم که برای چی، و کتابم هیچ وقت چاپ نخواهد شد

.
.
.

هر چه بود این سال، رفته است. امروز آخرین روز سال است و از فردا تمام تقویم های دنیا دو هزار و پنج خواهند شد

* * * *

فروغ در شعر بلند ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد می نویسد

انسان پوک
انسان پوک پر از اعتماد
نگاه کن که دندانهایش
چگونه وقت جویدن سرود می خوانند
و چشمهایش
چگونه وقت خیره شدن می درند
و او چگونه از کنار درختان خیس می گذرد
.
.
.

من دو روزی پیش آخر یک پست نوشتم

انسان پوچ
انسان پوچ پر از اعتماد
نگاه کن هنگام جویدن دروغ می گوید

درست است که من این سطور را دقیقا از شعر فروغ الهام گرفته ام، ولی معنایش این نیست که این ها خطوط فروغ است که من درست یادم نبوده اشتباه نوشته ام. من همیشه سعی می کنم که اگر از کسی چیزی می آورم حتما اسم شخص را هم بنویسم و حتما سعی می کنم مطلب را کاملا نیاورم. این سه خط را مدت ها است زیر لب زمزمه می کنم و آن روز صبح کله سحر، ساعت سه صبح دوست داشتم آن ها را بنویسم، همین

* * * *

من چون خیلی وضع ام توپ ه و دنیا هم بمیرم باسش از بس عالی و بی درد سر و بدون سیاهی و سرما و همهمه و از این جور چیز های ناناز، همه اش دارم تو وب لاگ از گل و بلبل می نویسم و چند نفری گفته اند که داری آزار دهنده می نویسی. باشه، من از چند روز دیگه، شاید از فردا یک بحث جدی را شروع می کنم که در اوج نا امیدی بسی امید است. می خواهم به قول م عمل کنم و مفصل در مورد فرهنگ صلح بنویسم. منتظر باشید که من می خواهم خیلی بلند داد بزنم، ولی امیدوارانه، البته بین ش باید امتحانات پایان ترم را هم رد کنم

ان شاء الله

* * * *

روز پنجشنبه فهمیدم که شرق ویژه نامه روز جمعه می زند. بالاخره ذهن شان به راه افتاد و توانستند چیزی از چنته شان برای روز جمعه بیرون بیاورند. روزنامه سی و دو صفحه می شود و صد تومان هم گران تر، می شود قیمت یک بسته چیپس چی توز. مطالب اش ساده هستند، برای روز تعطیل جمعه می نویسد و بدک نیست، بروید از سایت شرق ببینید – من اشتباهی لینک صفحه را از کامپیوتر پاک کردم، ببخشید. در هر صورت، خیلی به خریدن نمی ارزد. ولی می شود برایش وقت گذاشت. من خریدم و شانزده صفحه را در کمتر از یک ساعت خواندم. در هر صورت، صفحه شعر و صفحه داستان را از دست ندهید


این وب لاگ جدیداً پا به عرضه ی اینترنت نهاده اند، مبارک باشد، نویسنده دکترای انسان شناسی از دانشگاه استفورد دارد و مقیم امریکای شمالی می باشد

http://www.farangeopolis.blogspot.com/

از اینجا تست کنید که چقدر به اینترنت معتاد شده اید. به زبان انگلیسی است و بیست و خورده ای هم سوال می پرسد. نتیجه و توضیحی که می دهد جالب است. به من گفت 37 درصد مبتلا شده ام و در یک دو راهی قرار دارم که یک سویش زندگی عادی است و سوی دیگر، ساعت های متمادی بیخوابی کشیدن در برابر اینترنت

http://www.fuali.com/test.aspx?id=102

خوابگرد هم بازگشت. مبارک باشد. به زودی لینک شان اضافه خواهد شد

http://www.khabgard.com/

بی بی سی دارد به خوبی اخبار زلزله را در جنوب شرقی آسیا پوشش می دهد، امشب از اخبار تلویزیون ایران شنیدم که آمار کشته ها از مرز یک صد و بیست هزار کشته گذشته است. اخباری که از اینترنت و از بی بی سی خواندم وحشتناک است. مخصوصا آن جا که می گوید که اگر آب سالم، دارو و غذا فورا به منطقه ارسال نشود رقم کشته ها دو برابر خواهد شد. ظاهرا به یکی از جزایر دور افتاده رسیده اند که آمار این گونه بالا رفته – صبح هفتاد و هفت هزار بود – خوانده ام که یک جزیره با پنج هزار نفر ساکنین اش غیب شده اند، چقدر درد آور است. چقدر زیاد. آدم ها دارند می میرند و تلویزیون ایران از موقعیت استفاده می کند تا از قول نیویورک تایمز بگوید امریکا در کمک رسانی خصاصت به خرج داده. چقدر آدم ها برای سیاست پست می شوند

http://www.bbc.co.uk/persian/news/story/2004/12/041229_mj-quake-all-features.shtml

سودارو
2004-12-31

سال نو مبارک

به مناسبت سال جدید دیشب فیلم سوپر مودبانه، امریکن پای یک را دیدم و تا نیمه ی فیلم دوم را هم. چقدر این جوان های امریکایی بی مزه خنده دار اند. خوش باشید