January 30, 2005

چشم هایم را باز کرده ام و صبح شده است. امروز برای اسم نویسی به دانشگاه می رویم. یعنی شونصد ساعت معطلی به خاطر چند تا موجود ابله که یاد ندارند برنامه ریزی کنند و کلی هم ادعا شان می شود – حیف کسانی مثل آقای کلاهی و خانوم کنگر لو و آقای حیدری آموزش که دارند کار شان را می کنند در برابر کسانی مثل آقای راد پور که متخصص سنگ اندازی در هر کاری هستند-، خدا را شکر سالی دو بار بیشتر لازم نیست حضور شان را تحمل کرد – و سالی دو بار هم امتحانات پایان ترم را، و چقدر سخت است به کسانی این باور را رساند که یک خدمتکار حق ندارد در نوع و روش امتحان یک استاد دخالت کند و به ایشان هیچ ربطی ندارد که من دارم پروژه ی استادم را می برم تحویل دهم که خود احمق ش می آید می گیرد – سر داستان کوتاه، خوشبختانه من قبلا داده بودم به شخص خانوم تائبی -، و کلی ادعای شان هم می شود، آن وقت داری امتحان داستان کوتاه می دهی که می بینی که یک نفر جلوی کلاس ایستاده به صحبت کردن، با صدایی به بلندی عر عر یک خر، تمام تمرکز ت به هم می خورد و می بینی دکتر بلف ِ معظم هستند. امروز باز هم باید روی نحس خیلی ها را تحمل کنم

چه اهمیتی دارند. من خیلی شنگولم، دارم از خستگی می میرم، ولم کنی ولو می شوم یک جایی خر و پف بلند، دیروز همه اش میان جمع از این ور به آن ور سرک کشیدن . . . صبح مهمان. ظهر مهمان. شب هم عروسی. آخر سر هم از شش صبح تا یازده و خورده ای ِ شب فقط چهل و پنج دقیقه استراحت کرده باشی – آن هم وسط شونصد تا توچولوئه که داشتند همه جور بازی می کردند، و مثل سنگ سخت بخوابی

.
.
.

* * * *

با دماغم زمین را خم می کنم، ایستاده جلو ی پاهای شما به خاک می افتم، و خودم را رعیت بسیار عالی مقام ِ اعلیحضرت ِ بسیار بسیار حقیر می پندارم، به خودتان دستور دهید، تا از خودم اطاعت کنم

قاشقی را که به کمرش آویزان بود سر دست بلند کرد و گفت

و هنگامی که اعلیحضرت می گوید: من دستور می دهم، من فرمان می دهم، من می خواهم، و این کار را به کمک تعلیمی اش انجام می دهد، می بینید، من هم تعلیمی ام را بلند می کنم و فریاد می زنم؛ مو دستور می دم، مو فرمان می دم، مو می خوام، و شما سگ رعیت ها تا موقعی که هستید باید از مو اطاعت کنید؛ و گر نه دستور می دم به چهار میخ بکشند، و تو، همین تو پیری، با ریش و قیافه ی پیرمردانه ات نفر اول خواهی بود

صفحه ی 40 و 41، شوالیه ی نا موجود – ایتالو کالوینو – ترجمه ی پرویز شهدی

البته می بینید ندید از روی خود ترجمه می شود گفت ترجمه ی متوسط ی دارد کتاب. ایتالو کالوینو را اول بار پنج سالی پیش شناختم. کتابی در خانه داشتیم به اسم اگر شبی از شب های زمستان مسافری، ترجمه ی بانو لیلی گلستان،کتاب را چهار باری شروع کردم تا توانستم بخوانم ش، همیشه به صفحه پنجاه نرسیده حوصله ام سر می رفت که این یعنی چی؟ خیلی با هنجار شکنی در رمان آشنا نبودم. تا یک بار فصل دوم را هم تمام کردم و بعد یک دفعه دیدم کتاب چقدر خفن شد، همین قدر بگویم که کتاب فوق العاده بود. این قدر که پسر خاله ام از من گرفت هنوز بعد از چهار سال برش نگرداند ه است

ایتالو شگفت زده ات می کند. چنان ماجرا ها را در هم ترکیب می کند که خودت را گم می کنی. اگر شبی ز شب های زمستان مسافری به جز متن شاهکار ِ خود رمان مترجمی کار کشته را هم دارد. خانوم گلستان، دختر ابراهیم گلستان و خواهر مرحوم کاوه گلستان – تنها ایرانی که جایزه ی پولیتزر را برده و وقتی در جنگ عراق با رفتن بر روی مین از دست شان دادیم تلویزیون ایران فقط زیر نویس زد خبرنگار بی بی سی در عراق روی مین رفت. بی شعور های ِ عوضی – متنی که خانوم گلستان برای تان آماده کرده است به زیبایی کار های آقای کوثری است. کتاب را دو سالی پیش دو باره تجدید چاپ کردند و فکر کنم با دو هزار و پانصد تومان بشود آن را خرید

بعد من یک کتاب فوق العاده ی دیگر از آقای کالوینو خواندم: بارون درخت نشین. درست در یادم نیست ولی کتاب را مترجم معروفی ترجمه کرده بود، مهدی سحابی فکر می کنم، درست یادم نیست. در هر صورت یک مجموعه ی سه جلدی ایتالو کالوینو دارد به اسم نیاکان ِ ما، بارون درخت نشین، ویکنت شقه شده، و شوالیه نا موجود. ستینگ داستان در قرن های گذشته ی ایتالیا در بین اشراف است، اضافه شده با فضایی پر از تجربه های جدید و وقایع ِ خطرناک، فضایی شبیه به سبک رمانس و یا بهتر بگویم همان رمان ِ باروک، و پر از طنز

داستان بارون درخت نشین از زبان پسری است که برادرش سر میز غذا با پدر اشرافی اش دچار اختلاف می شود و قهر می کند و از درختی در همان نزدیکی بالا می رود و می گوید هیچ وقت از درخت پایین نمی آید. و نمی آید، وقتی می میرد هنوز هم برای یک لحظه از روی درخت های جنگل اطراف خانه شان پایین نیامده است. وقتی بارون درخت نشین پیر شده است زمانی است که ناپلئون می آید و ایتالیا را تسخیر می کند و به دیدار این بارون هم می آید

حالا از حدود ساعت یک و خورده ای نصف شب دو شب ِ پیش نشسته ام به خواندن شوالیه ی نا موجود. همین قدر بگویم با وجود ی که ترجمه ی کتاب به قشنگی دو کتاب قبلی نیست. ولی باز هم شیرین است، باز هم بسیار خوشمزه است. امتحان ش کنید، کلی کتاب از ایتالو کالوینو در بازار موجود است

ایتالو کالوینو
شوالیه ی نا موجود
ترجمه ی پرویز شهدی
نشر چشمه – چاپ دوم – 1382 – دو هزار نسخه
یک صد و پنجاه و هفت صفحه – هزار و صد تومان

سودارو
2005-01-30
هفت و شش دقیقه صبح

انتخابات در عراق شروع شده است. برای عراقی آزاد دعا می کنم. امیدوارم به خوبی همه چیز تمام شود و آزادی پیروز شود. برای مردم عراق و برای آزادی و امنیت و صلح همراه با من به دعا برخیزید