چه باید گفت
نوشته ی مسعود بهنود
نوشته ای دلارام را گرفته اند و اگر از تو هم خبری نشد بدانم که تو را هم برده اند. پرسیده ای چرا چیزی نمی نویسم. نازنين چه بایدم نوشت که سخنی تازه باشد. چه بايد گفت که کلماتش شعاری و مستعمل نباشد و همصدائی با آنان به حساب نیاید که همرای ما نیستند
. . .
به باورم بی طاقتی از سر ترس است. این مدام گفتن و گفتن از اين که موقعيت حساس است و باید نفس از کس به درنياید ، از فرط استعمال سال هاست اثر خود را از دست داده است. امروز ديگر کسانی که واقعا هم نگران لحظه های حساس هستند و نمی خواهند بهانه ای به دست کسانی داده شود که مترصد حرکات تند عليه کشورند. آری حتی آنان را هم به فغان اند. در عکس ها دیدیم و از زبان موثقين شنيیدم که ماموران زن و مرد در تظاهرات روز دوشنبه از لحظه ورود به ميدان با چنان الفاظی و چنان خشونتی حمله بردند که گوئیا ارتشيان آمريکا در عراقند که هر کس را حامل بک بمب انتحاری می بینند.انگار نه که اينها خواهران و دختران و بستگان خودمان هستند که به مدنی ترین شکلی می خواستند بگویند بعض قوانین زن ستیزست
آن ها که در پی علت يابی هستند، باید در چنين مواقعی احتياط و محافظه کاری از دست بنهند و زبان بگشایند. بگویند وقتی همه منافذ بسته شد و جانی برای انعکاس سخن نبود. نه مجلس، نه مطبوعات، نه سايت های اينترنتی، نه ان جی او ها و نه انجمن های صنفی و حرفه ای، و ديگر يک اجتماع کوچک هم ممکن نشد. چنان شد که امکان هيچ تجمعی و تبادل نظری نبود، خود به خود چه راهی می ماند برای سخن
شنيده ام و قابل تصور بود که بهانه نيروی انتظامی برای سرکوب تظاهرات آرام روز دوشنبه اين بوده است که مجوز برای تجمع نداشته اند. این سخن وقتی مسموع می افتد که مجوز بدهید. گیرم در يک سالن، گیرم در يک پارک چنان که در دوران دولت گذشته معمول شده بود و کم کم خشونت و تندی داشت از جامعه رخ بر می بست. منفذی را باز بگذارید پس آنگاه عمل به قانون را طلب کنید، قانون که فقط یک فصل ندارد و آن هم حقوق حکومت باشد. به هر حال رعیت هم صاحب حقوقی است. این که نيمی از حديث را بگوئیم و نيمی را بگذاریم برای خودمان، راه چاره نیست
اين فرستادن مدام گروه گروه جوانان و احاد مملکت به دیدن دوره های گرچه کوتاه در اوین. عاقلان دانند که چه عواقبی دارد. این افتخار آفرين کردن زندان هائی که به قاعده بايد جای بدکاران باشد، کاری است که دودش در نهايت به چشم کسانی می رود که مسووليتشان حفظ امن و امان جامعه است
چه خوش است آن ها که امروز در مسند قدرت ، هيچ استدلالی به نفع مردم ندارند، به استدلال ها و گفته های قبل از انقلاب خود و ديگران توجه کنند و لحظه ای خود را در حال آن روزگار قرار دهند تا بتوانند حال مادری را دريابند که دیشب منتظر دخترش بود که روسری سر کرد در اين گرمای هوا مانتو پررنگ پوشید تا متهم به مانکنی نشود، و پلاکاردی برداشت که در آن نوشته شده بود ما حقوق قانونی و انسانی خود را طلب می کنیم
اين استدلال که حکومت اکثريت دارد، کسی نیست نداند که کافی نیست برای ظلم کردن. ظلم ظلم است . حتی اگر اکثريتی از روی علاقه و یا بی تفاوتی آن را تائید کنند. همه کسانی که در گذشته ظلم کردند هم استدلالشان این بود که دارند اکثريت را نمایندگی می کنند و وظیفه شان حفظ نظم است. آن ها هم محق دانستند به همه اين دلایل که ظلم کنند و یا چشمشان را به روی ظلم ببندند. اما جامعه نبست. تصویر حکومت ها از همين طریق در اذهان و در جهان و در تاريخ ساخته می شود
مسند قدرت اگر حتی بی خدشه توسط اکثریت مردم به کسانی سپرده شده باشد باز هم به منتخبین اجازه نمی دهد که به ديگران توهین روا داشته شود. اين که کسانی بعدا مدعی می شوند که ملت ایران حق ناشناس است و قدر خدماتشان را ندانسته و به آن ها جور کرده است، از آن رو به این حال می افتند که در موقع لازم ، خود را ناگزير از رعایت حال مردم نمی دانند
نيروهای انتظامی بهتر آن است که قدرت خود را در آرام کردن مناطق ناآرام و ناامن مملکت نشان دهند. به گروگان گیرانی که سه ماه است می تازند، زوری بنمایانند . وگرنه هر تو بینی ستمگری داند. ضرب شصت نشان دادن به ژیلا بنی یعقوب و نوشین خراسانی و پروین اردلان و دلارام که کاری ندارد
راستی آن ده هزار نیرو که به بلوچستان اعزام شدند تا یک گروه آدمکش را سرکوب کنند، خبرشان نیست. گروگان ها جز ان ها که با دادن پول و باج آزادی شان خریداری شد ،هنوز اسیرند. زمانی قائم مقام به علما که در رقابت با هم هر روز مساله می ساختند و جنجال می آفريدند و احکام نقيض صادر می کردند نوشته بود که اگر اندکی از این غيرت را در کار روس به کار می گرفتید امروز وضع ممالک محروس بهتر از این بود
اين شيران میدان هفت تیر، چرا در بیشه که می رسد شیری ندارند. و آن خانم مسن و محترم را کشان کشان روی زمين می کشند
یکی از آرام ترين و ميانه روترين آدم ها که می شناسم دیروز با تلفن می پرسید اگر تظاهراتی چند صدنفره و آرام در ميان محافظت پلیس در ميدان هفت تیر برگزار می شد، که در آن پلاکاردهائی حمل می شد و خانم ها سرودخوان توجه به خواست های خود را طلب می کردند، و فیلمش به دنبا منتقل می شد، آیا نشانه روشن تری از بزرگی ايران بود یا حالا که اين صحنه های خشونت بار و عقب افتاده منعکس شده است. آیا کسی هست که این سئوال را جواب دهد
نوشته ی مسعود بهنود
نوشته ای دلارام را گرفته اند و اگر از تو هم خبری نشد بدانم که تو را هم برده اند. پرسیده ای چرا چیزی نمی نویسم. نازنين چه بایدم نوشت که سخنی تازه باشد. چه بايد گفت که کلماتش شعاری و مستعمل نباشد و همصدائی با آنان به حساب نیاید که همرای ما نیستند
. . .
به باورم بی طاقتی از سر ترس است. این مدام گفتن و گفتن از اين که موقعيت حساس است و باید نفس از کس به درنياید ، از فرط استعمال سال هاست اثر خود را از دست داده است. امروز ديگر کسانی که واقعا هم نگران لحظه های حساس هستند و نمی خواهند بهانه ای به دست کسانی داده شود که مترصد حرکات تند عليه کشورند. آری حتی آنان را هم به فغان اند. در عکس ها دیدیم و از زبان موثقين شنيیدم که ماموران زن و مرد در تظاهرات روز دوشنبه از لحظه ورود به ميدان با چنان الفاظی و چنان خشونتی حمله بردند که گوئیا ارتشيان آمريکا در عراقند که هر کس را حامل بک بمب انتحاری می بینند.انگار نه که اينها خواهران و دختران و بستگان خودمان هستند که به مدنی ترین شکلی می خواستند بگویند بعض قوانین زن ستیزست
آن ها که در پی علت يابی هستند، باید در چنين مواقعی احتياط و محافظه کاری از دست بنهند و زبان بگشایند. بگویند وقتی همه منافذ بسته شد و جانی برای انعکاس سخن نبود. نه مجلس، نه مطبوعات، نه سايت های اينترنتی، نه ان جی او ها و نه انجمن های صنفی و حرفه ای، و ديگر يک اجتماع کوچک هم ممکن نشد. چنان شد که امکان هيچ تجمعی و تبادل نظری نبود، خود به خود چه راهی می ماند برای سخن
شنيده ام و قابل تصور بود که بهانه نيروی انتظامی برای سرکوب تظاهرات آرام روز دوشنبه اين بوده است که مجوز برای تجمع نداشته اند. این سخن وقتی مسموع می افتد که مجوز بدهید. گیرم در يک سالن، گیرم در يک پارک چنان که در دوران دولت گذشته معمول شده بود و کم کم خشونت و تندی داشت از جامعه رخ بر می بست. منفذی را باز بگذارید پس آنگاه عمل به قانون را طلب کنید، قانون که فقط یک فصل ندارد و آن هم حقوق حکومت باشد. به هر حال رعیت هم صاحب حقوقی است. این که نيمی از حديث را بگوئیم و نيمی را بگذاریم برای خودمان، راه چاره نیست
اين فرستادن مدام گروه گروه جوانان و احاد مملکت به دیدن دوره های گرچه کوتاه در اوین. عاقلان دانند که چه عواقبی دارد. این افتخار آفرين کردن زندان هائی که به قاعده بايد جای بدکاران باشد، کاری است که دودش در نهايت به چشم کسانی می رود که مسووليتشان حفظ امن و امان جامعه است
چه خوش است آن ها که امروز در مسند قدرت ، هيچ استدلالی به نفع مردم ندارند، به استدلال ها و گفته های قبل از انقلاب خود و ديگران توجه کنند و لحظه ای خود را در حال آن روزگار قرار دهند تا بتوانند حال مادری را دريابند که دیشب منتظر دخترش بود که روسری سر کرد در اين گرمای هوا مانتو پررنگ پوشید تا متهم به مانکنی نشود، و پلاکاردی برداشت که در آن نوشته شده بود ما حقوق قانونی و انسانی خود را طلب می کنیم
اين استدلال که حکومت اکثريت دارد، کسی نیست نداند که کافی نیست برای ظلم کردن. ظلم ظلم است . حتی اگر اکثريتی از روی علاقه و یا بی تفاوتی آن را تائید کنند. همه کسانی که در گذشته ظلم کردند هم استدلالشان این بود که دارند اکثريت را نمایندگی می کنند و وظیفه شان حفظ نظم است. آن ها هم محق دانستند به همه اين دلایل که ظلم کنند و یا چشمشان را به روی ظلم ببندند. اما جامعه نبست. تصویر حکومت ها از همين طریق در اذهان و در جهان و در تاريخ ساخته می شود
مسند قدرت اگر حتی بی خدشه توسط اکثریت مردم به کسانی سپرده شده باشد باز هم به منتخبین اجازه نمی دهد که به ديگران توهین روا داشته شود. اين که کسانی بعدا مدعی می شوند که ملت ایران حق ناشناس است و قدر خدماتشان را ندانسته و به آن ها جور کرده است، از آن رو به این حال می افتند که در موقع لازم ، خود را ناگزير از رعایت حال مردم نمی دانند
نيروهای انتظامی بهتر آن است که قدرت خود را در آرام کردن مناطق ناآرام و ناامن مملکت نشان دهند. به گروگان گیرانی که سه ماه است می تازند، زوری بنمایانند . وگرنه هر تو بینی ستمگری داند. ضرب شصت نشان دادن به ژیلا بنی یعقوب و نوشین خراسانی و پروین اردلان و دلارام که کاری ندارد
راستی آن ده هزار نیرو که به بلوچستان اعزام شدند تا یک گروه آدمکش را سرکوب کنند، خبرشان نیست. گروگان ها جز ان ها که با دادن پول و باج آزادی شان خریداری شد ،هنوز اسیرند. زمانی قائم مقام به علما که در رقابت با هم هر روز مساله می ساختند و جنجال می آفريدند و احکام نقيض صادر می کردند نوشته بود که اگر اندکی از این غيرت را در کار روس به کار می گرفتید امروز وضع ممالک محروس بهتر از این بود
اين شيران میدان هفت تیر، چرا در بیشه که می رسد شیری ندارند. و آن خانم مسن و محترم را کشان کشان روی زمين می کشند
یکی از آرام ترين و ميانه روترين آدم ها که می شناسم دیروز با تلفن می پرسید اگر تظاهراتی چند صدنفره و آرام در ميان محافظت پلیس در ميدان هفت تیر برگزار می شد، که در آن پلاکاردهائی حمل می شد و خانم ها سرودخوان توجه به خواست های خود را طلب می کردند، و فیلمش به دنبا منتقل می شد، آیا نشانه روشن تری از بزرگی ايران بود یا حالا که اين صحنه های خشونت بار و عقب افتاده منعکس شده است. آیا کسی هست که این سئوال را جواب دهد