June 10, 2005

در انتخابات رياست جمهوري از دکتر معين حمايت مي کنيم

* * * *

سلام

دیروز من نوشتم که می خواهم به دکتر معین رای بدهم. گفتم که به تفصیل خواهم گفت چرا؟ خوب، هشت روز، اگر اشتباه نکنم، تا انتخابات مانده است، این هشت روز، یا کمی بیشتر از آن را، تحمل کنید که این وب لاگ سیاسی باشد. ببخشید پست های این روز ها احتمالا طولانی خواهند بود. ممنون می شوم آن ها را کامل بخوانید. ممنون

من توی این چند روز اگر ذهن و وقتم اجازه دهد باید درباره ی این موارد بنویسم

اول: چرا می خواهم رای بدهم؟

دوم: چرا می خواهم به معین رای بدهم؟

سوم: قبل از انتخابات چه اتفاقاتی افتاد، و بعد از انتخابات چه اتفاقاتی خواهد افتاد؟

چهارم: خواسته هایم چیست؟ چه انتظاراتی دارم؟ معین چقدر می تواند به من به عنوان رای دهنده به او کمک کند؟ معین چقدر می تواند کار کند؟

* * * *

چرا می خواهم رای بدهم؟

من جزو گروه هایی بودم که معتقد به تحریم انتخابات به یک شرط بودم: اطمینان از این که با دخالت نیرو های خارج از کشور تغییرات بنیادی در ایران ایجاد شود. می دانم که این عقیده برای خیلی ها شوک آور است. ولی اگر کسی بخواهد حاضرم در این مورد بحث کنم

ولی برای تحریم به این نحو به یک پیش شرط نیاز داشتم: مطمئن باشم که اگر رای ندادم، تلاش هایی صورت گیرد

در دو هفته ی گذشته، اروپا با تهران تقریبا به توافق رسیدند. ایران به طور مشروط شرایط اروپا را پذیرفت. آن ها هم گفتند تا دو ماه دیگر – بعد از تاریخ انتخابات – نظر خود را خواهند گفت. در حالی که گفته شده بود حقوق بشر در دستور کار گفتگو ها قرار خواهد داشت. حقوق بشر نادیده گرفته شد

هم زمان امریکا بعد از سال ها درخواست به ایران اجازه داد تا جزو کشور های ناظر بر سازمان تجارت جهانی شود. یعنی راه برای ورود به سازمان تجارت جهانی برای ایران باز شد. به فاصله ی کوتاهی امریکا قسمت کوچکی از تحریم های خود علیه ایران را کنار گذاشت و به ایران اجازه داد تا قطعات یدکی هواپیما را مستقیم از خود امریکا بخرد

همین دو مورد کافی بود تا به من نشان بدهد خارج از ایران بیشتر به فکر توافق با ایران است، حتا اگر ایران یک حکومت مثلا نظامی کاملا غیر دموکرات در آینده داشته باشد

موضوع دیگر این است که انتخابات مجلس هفتم که در آن بنیاد گرایان موسوم به آباد گران پیروز شدند – هر چند به زور دوپینگ – به من ثابت کرد که حکومت ایران اجازه نمی دهد تا در انتخابات های مهم آرای انتخاباتی کمتر از 50 درصد اعلام شوند. این دوره هم نیاز به آرای بالای پنجاه درصد دارند، اگر لازم باشد، همانند انتخابات مجلس هفتم، صبح ش می تواند کسی مثل هاشمی رفسنجانی بیایید به تلویزیون و التماس کند رای بدهید، عصر ش انتخابات را از وزارت کشور بگیرند و مستقیما صدا و سیما بدون دستور وزارت ساعات انتخابات را تمدید کند و در این ساعات به یک باره آرای انتخابات از 32 درصد به 51 درصد افزایش پیدا کند

شنیده ام که برای این دوره هم آمده اند که اگر تا بعد از ظهر آرا کافی نشد همین برنامه را پی بگیرند

برای من تحریم انتخابات منتفی است. چون بازده ندارد. فقط یک اقدام سمبلیک خواهد بود، ولی بدون نتیجه برای الان، هر چند برای آینده می تواند مهم باشد، ولی آینده ی چند سال دیگر، هیچ کسی نمی داند

من در این انتخابات انتخاب بین شخص بد و بد تر نمی کنم. من اصلا انتخاب شخص نمی کنم. من دارم به یک گروه رای می دهم. این گروه علایق مورد نظر من را در خود ش جمع کرده است: جبهه ی حقوق بشر و دموکراسی رای می دهم: یعنی هم زمان به جبهه ی مشارکت، ملی مذهبی ها و نهضت آزادی رای می دهم

من هم زمان دارم به یک گروه رای می دهم که مواردی را در نظر دارد که برای من مهم است: حقوق بشر و آموزش و پرورش در صدر امور قرار گرفته اند. آزادی بیان و حقوق زنان مواردی هستند که روی آن ها تاکید می شود

کسانی کم کم دارند رو می آیند که سال ها است برای کوچک ترین چیزی در معرض زندان بوده اند. بگذارید در این مورد بعدا صحبت کنم، مربوط به مورد چهارم و سوم حرف هایم هست که در ابتدای این یادداشت ذکر کردم

من اگر در این انتخابات به شخص رای نخواهم داد. من در این انتخابات به نظام ایران هم رای نخواهم داد. چون به کسی رای می دهم که توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شده است. همین الان هم شورای نگهبان معتقد است که معین صلاحیت ندارد و فقط با حکم حکومتی وی را صلاحیت داده اند. خوب، حکم حکومتی مشکل خود شان بود. نه حرف معین. معین درخواست حکم نکرده بود، بعد از پذیرش هم اشخاصی مثل عزت الله سحابی را آورده است کنار ش که حکومت ایران ثابت کرده است به خون او تشنه است

من رای به اولین رئیس جمهوری خواهم داد که توسط حکومت ایران تایید نشده است

من رای به مخالفت به نظارت استصوابی می دهم

* * * *

مواردی که گفتم بخش اول گفته هایم بود. بخش دوم را می خواهم از زبان علی تمدن نویسنده ی وب لاگ بر ما چه گذشت؟ مقیم لس آنجلس بنویسم. بهتر و ساده تر از من مواردی را که می خواهم بیان کرده است

این یادداشت در سوم ژوئن در وب لاگ علی منتشر شده است

یادداشت علی تمدن


اين مطلب به درخواست دوست عزيزم اسد علیمحمدی و برای انتشار در بخش حاشيه وبلاگ بيلی و من نگاشته شده. در اين بحث سعی کردم که برای پرهيز از اطاله کلام تا حد ممکن از پرداختن به مصاديق خودداری کنم و تنها فهرست وار به آنچه در اين سه دهه بر ما گذشته بپردازم. بخشی از آنچه که در سطور زير فهرست شده مربوط به ده سال اول و ترکتازی جناح چپ در صحنه سياست ايران است و برخی ديگر مربوط به دوران ۹ ساله حاکميت مطلق جناح راست

اول ـ گذری بر آن ۱۹ سال حکومت تک قطبی

کشتار بی سابقه سال های آغازين زير نظر يک حاکم شرع نيمه ديوانه

اشغال سفارت آمريکا توسط دانشجويان پيرو خط امام که به تعبير من بزرگترين فاجعه تاريخ معاصر ايران بوده و تبعات ويرانگر اقتصادی، فرهنگی، سياسی و اجتماعی آن تا ده ها سال آينده قابل اصلاح نخواهد بود.تاسيس نهاد های موازی نظير سپاه و بسيج و وزارت جهاد

آموزش فرهنگ دوريی، ريا، تقلب و چاپلوسی به صورت ريشه ای و از مدارس ابتدايی و با وادار کردن کودکان به اعمال و رفتاری متضاد با آنچه در منزل و در کنار خانواده می آموختند

تاسيس نهاد های غير قانونی يا قانونی شده بعد از تاسيس نظير دادگاه انقلاب، شوارای عالی انقلاب فرهنگی، دادگاه ويژه روحانيت، شورای نگهبان، مجمع تشخيص مصلحت نظام و ده ها نهاد کوچک و بزرگ ديگر که دستاورد های آنها بعد از گذشت ربع قرن بر همگان مشخص است

قتل عام زندانيان سياسی در جريان معروف به تواب سازی زير نظر دادستان وقت

اذيت و آزار زنان و جوانان در کوچه پس کوچه های شهر ها تحت عنوان اشاعه فرهنگ اسلامی و مبارزه با فرهنگ منحط غربی

تحديد آزادی های فردی و اجتماعی و گستراندن چتر نظارتی حتی تا اتاق خواب های شهروندان

حمايت مادی و معنوی از گروه های تروريستی عرب و و تاسيس احزاب شبه نظامی و تروريستی نظير حزب الله لبنان در کشور های منطقه

مصادره غير قانونی اموال هزاران ايرانی و سوء استفاده های کلان مالی از قبل اين دارائی ها در بنياد مستضعفان و کميته امداد

ادامه جنگ خانمانسوز با عراق بعد از سال ۶۱ و تحميل ميلياردها تومان خسارت مالی و صد ها هزار کشته به ايران

تحميل ميليارد ها دلار بدهی خارجی بر دوش اقتصاد ايران

تجهيز و سازماندهی گروه های ترور در داخل و خارج ايران به منظور سرکوب فيزيکی مخالفين و دگرانديشان

سياست های غلط در روابط بين الملل که نتيجه آن سردی و يا قطع رابطه با اکثر کشور های صاحب نفوذ بود

دوم ـ نظری بر اين هشت سال حکومت دو قطبی

بهبود نسبی آزادی بيان و شکست شدن برخی تابوهای دروغين
بهبود نسبی روابط خارجی و ترميم وجهه بين المللی ايران

توقف کار تيم های ترور در داخل و خارج کشور

افشای اقدامات غير قانونی ارگان ها و دستگاه های حکومتی وابسته به يک جناح توسط جناح مقابل

ترس دو جناح حکومتی از يکديگر و به طبع آن حرکت به سمت قانون محوری

توسعه آزادی بيان و امکان فعاليت های سياسی در سطح جامعه و دانشگاه ها

تاسيس شورا های شهر، يکی از اصول فراموش شده قانون اساسی

و اکنون حق انتخاب برای ما!

من می دانم که بايد اين بار هم از بين خودی های درون نظام يکی را انتخاب کنم

می دانم که ساختار حکومت فعلی ايران به شکلی است که امکان حضور غير خودی ها را در ساختار قدرت نمی دهد

می دانم که در شرايط فعلی تغيير ساختار موجود از راه های دمکراتيک و بدون کمک قدرت های خارجی امری است اگر نه غير ممکن، که بسيار سخت و خارج از توان اپوزسيون سياسی موجود در داخل يا خارج کشور

می دانم که معين بهترين گزينه برای اين سمت نبوده و نخواهد بود و چه بسا از بين همين خودی های درون نظام، افرادی بودند که بهتر از معين و خاتمی عمل می کردند

می دانم که معين در بهترين شرايط حداکثر می تواند تکرار خاتمی باشد

می دانم که بسياری از انچه که آنها در آن ۱۹ سال اول برای ما کاشتند نه تنها در اين هشت سال ريشه کن نشده که حتی برای خودی های اقتدارگرا گل و ميوه داده است و تبديل به درختان تنومندی شده که دستان نحيف امثال معين و خاتمی قدرت خراشيدن آن را هم ندارند چه رسد به ريشه کنی

ولی اين را هم می دانم که کنار کشيدن من و رای ندادن من يعنی نه گفتن به هشت سال آخر و استقبال از حکومت تک قطبی و انحصار گرا که ۱۹ سال تجربه اش را داشتيم. کنار نشستن در انتخابات شورا ها و مجلس هفتم اگر چه درست نبود ولی فاجعه هم نبود. اما تحريم انتخابات رياست جمهور و سپردن آخرين سنگر به دست اقتدارگرايان در شرايط فعلی می تواند حکم خودکشی را داشته باشد

و اين هم يک سوال خارج از بحث و نا مربوط از شما

اگر شما را مکلف کرده باشند که برای چند سال جان و مال و ناموس خودتان را به دست ديگری بسپاريد ولی اين اختيار را به شما داده باشند که از بين گزينه های آنها يکی را انتخاب کنيد آيا شما اين حد اقل اختيار را از خود صلب می کنيد يا اينکه با توجه به اجبار در پذيرفتن اين شرايط فردی را که شايسته تر می دانيد، انتخاب می کنيد؟

* * * *

چهار شنبه سی نفر از زنان ایران توانستند با پافشاری بر حق خود وارد ورزشگاه آزادی شوند و بازی را مستقیم تماشا کنند: خانوم شادی صدر؛ خانوم پرستو دو کوهی و تمام خانوم هایی که نمی شناسم: تبریک، تبریک، تبریک

هیپ هیپ هیپ؛ هورا
هیپ هیپ هیپ؛ هورا
هیپ هیپ هیپ؛ هورا

* * * *

'همه 'همه


اینجا به عنوان 244 مین وب لاگ حامی معین نام خودم را ثبت کرده ام

* * * *

ببین، به معین رای بده

ستاد نسيم: نسل سومي هاي ياريگر معين


سودارو
2005-06-10
پنج و سی و نه دقیقه ی صبح