June 11, 2005



* * * *

در ادامه ی حرف های دیروزم می خواهم به بخش دوم بروم

دوم: چرا می خواهم به معین رای بدهم؟

سوال اول این است که آیا ما در ایران امروز، در شرایط فعلی، کسی را در داخل یا خارج از کشور داریم که شرایط زیر را دارا باشد

اول – قدرت مدیریت و علم کافی برای هدایت و مدیریت کشور را داشته باشد
دوم – بتواند در فضای سیاسی موجود ایران متکی بر واقعیت موجود کار بکند
سوم – بتواند آرای کافی را از مردم برای رئیس جمهور شدن بگیرد

احتمالا اشخاصی را می توان نام برد که دارای یک یا دو شرط از این سه گزینه باشند. ولی من هیچ کسی را نمی شناسم که دارای هر سه شرط، مخصوصا شرط سوم باشد

من فقط می خواهم بگویم که بیاییم یک کم باز تر فکر کنیم، اشخاصی را فکر کنید که می توانستند در انتخابات شرکت کنند، بر فرض شورای نگهبان هم نبود، و می توانستند برنامه ارائه کنند و رای بگیرند

می خواهم بگوییم که ما شرایط ایده آل را در دست نداریم. اتحاد و یکپارچگی سیاسی در بین ایرانیان محدود به گروه های کوچک سیاسی است. هیچ کدام از گروه های سیاسی در داخل و خارج از کشور در جایگاهی قرار ندارند که بتوانند چنین شخصی را معرفی کنند

برای همین هم هست که تا به حال کسانی که در ریاست جمهوری به قدرت رسیده اند تحت حمایت گروه های مختلف بوده اند. لابد گروه های بیست گانه ی دوم خرداد را که از خاتمی حمایت می کردند را به یاد دارید

حالا انتخابات امروز ایران هشت کاندید دارد، این ها شرایط معمولی را برای یک انتخابات نیمه آزاد فراهم می کنند. می خواهم آن ها را نام ببرم و در مورد شان اطلاعاتی را که دارم ارائه کنم

احمدی نژاد
رضایی
قالیباف
رفسنجانی
کروبی
لاریجانی

و دو نفر که با دستور آقای خامنه ای به لیست اضافه شدند

مهر علیزاده
معین

از بین این کاندیدا ها چهار نفر می توانند شانس برای ریاست جمهوری تلقی شوند

قالیباف – رفسنجانی – معین – لاریجانی

مهر علیزاده یک شخصیت شناخته شده نیست. تبلیغات موثری نداشته است. من اصلا نمی دانم حرف این آقا چیست. دیشب از شبکه ی یک حدود بیست دقیقه ی آخر فیلم تبلیغاتی ایشان را دیدم و نظرم این است که شخص مناسبی است که بتواند یکی از وزارت خانه های صنایع را داشته باشد، وزارت نیرو، یا وزارت صنایع. ولی کسی نیست که بتواند رئیس جمهور ایران باشد. احتمال می دهم که ایشان کم ترین آرا را از بین هشت نفر دریافت کند. مگر اینکه درصد رای دهندگان از 51 درصد بیشتر شود – فرض بعید – که در این صورت هم ایشان بین سه نفر آخر خواهد بود

محسن رضایی فرمانده ی سابق سپاه و مسئول جنگ در ایران. کسی که گفته می شود بعد از فرار پسر ش از ایران دچار شکی شد که من منتظرم خیلی ها دچار آن شوند: واقعیت موجود، که نسل سوم اعتقادی به آن چه نسل اول و دوم داشتند ندارد. بر این اساس گفته می شود که ایشان دچار آگاهی است و می شود به او اعتماد کرد. ولی گذشته سایه اش را از روی سر آقای رضایی بر نمی دارد. داستان ها ی زیادی از جنگ گفته می شود. شادی مشهور ترین شان داستان مرگ آقای چمران باشد. همین سایه ها است که نمی گذارد این آقا به عنوان یک شخصیت موثر در این انتخابات ظاهر شود. آقای رضایی بعید می دانم جایی به جز بین سه نفر آخر داشته باشید

کروبی شوخی این انتخابات است. درست است که آدم جالبی است، ولی ایشان بسیار وابسته به ریش سفید بازی پشت پرده هستند. همان طور که در مجلس ششم هم بودند. اگر در این انتخابات 80 درصد مردم رای می دادند شاید ایشان می توانست 15 درصد آرا را جلی کند. ولی در شرایط موجود فکر می کنم ایشان با کمتر از سه میلیون رای چهارمین نفر انتخابات شود. البته در بهترین شرایط. جایگاه ایشان در انتخابات بسیار نزدیک به لاریجانی است. و اگر روند انتخابات طبیعی باشد نام این دو نفر هنگام اعلام نتایج پشت سر هم گفته خواهد شد

احمدی نژاد فاجعه ی این انتخابات است. مسعود بهنود خوشحال است که این شخص در انتخابات حاضر شده است، چون آرا ی او نشان خواهد داد در کل کشور چند نفر از حزب الله و بنیاد گرایان افراطی حمایت می کنند. ار ایشان به عنوان کسی که شخصا در صحنه ی قتل دکتر سامی – از کشته شد گان قتل های زنجیره ای – حضور داشته است نام برده می شود. از ایشان به عنوان کسی که تیر خلاص در مغز اعدامیان قتل عام دهه ی شصت در زندان های ایران نام برده می شود. ایشان مدّاح خاصه ی آقای خامنه ای بوده اند. برای ایشان جهان مثل یک هیئت عاشورا است و ایشان هم روضه خوان این هیئت. من ترجیح می دهم خود کشی کنم اگر این شخص قرار باشد رئیس جمهور مملکت باشد

می مانند چهار شخصیت که احتمال دارد یکی از آن ها برای سال های آینده رئیس جمهور ایران باشد

اول لاریجانی. در شرایط عادی ایشان رای زیادی ندارد. کمتر از چهار میلیون در بهترین شرایط. ولی ایشان مرد حمایت جناح راست است. اگر قرار باشد همانند مجلس هفتم راه یافته را به کاخ سعد آباد بفرستند، ایشان کسی خواهد بود که خواهد رفت. در غیر این صورت در میانه ی لیست کاندیدا ها انتخابات را ترک خواهد کرد

* * * *

سه نفر باقی مانده احتیاج به بحث دارند. قالیباف و معین را در پست فردا بحث می کنم

اصل مطلب امروز م برای هاشمی رفسنجانی

کسی که هشت سال رئیس جمهور بوده است

بعد از آن مستقیم به دفتر تشخیص مصلحت نظام رفته است و در کاخ مرمر مستقر شده است. جایی که پیش از این محل اقامت اشرف خواهر شاه بود

پیش از آن رئیس مجلس بوده و در جنگ یکی از تصمیم گیرندگان اصلی

همیشه از ایشان به عنوان یکی از سه نفر شخصیت های اصلی ایران نام برده شده است. دو نفر دیگر یکی رهبر ایران بوده و دیگری رهبر ایران هست

آخرین باری که هاشمی رفسنجانی در انتخابات شرکت کرد انتخابات مجلس ششم بود که بار رای تهرانی ها آخرین نفر از لیست نمایندگان تهران شد و تنها بعد از ابطال بیش از هفتصد هزار رای بود که ایشان به جایگاه بیستم آمد و سر انجام پیش از رفتن به مجلس انصراف داد

خاطرات بدی از دوران ریاست جمهوری ایشان دارم

برایم غم انگیز است که چنین شخصیتی می خواهد دوباره رئیس جمهور شود

گفته می شود که وی در تمام نظر سنجی هایی که تا کنون انجام شده 26 درصد آرا را به دست می آورد. ولی کافی نیست. او با یک نفر دیگر به دور دوم خواهند رفت. مگر اوضاع تغییر کند و نه ایرانی ها معین و قالیباف را به دور دوم انتخابات ایران بفرستد. مسئله ای که محتمل به نظر می رسد. فقط باید 5 روز دیگر صبر کرد

من فقط می خواهم چند مثال از آخرین روز های دولت هاشمی رفسنجانی بزنم و حرف های امروزم را تمام کنم

یادتان هست؟

روز هایی که هر روز رئیس جمهور هاشمی در یک نقطه ی کشور در حال افتتاح یک طرح بود. طرح هایی که بعد ها معلوم شد بیشتر آن ها آماده ی بهر برداری نبوده اند

به خاطر داد گاه میکونوس و فعالیت های افراطیون در وزارت اطلاعات و وزارت امور خارجه، تمام سفرای کشور های اروپایی ایران را ترک کرده بودند. ایران در آخرین روز حکومت رفسنجانی فقط با سه کشور دنیا ارتباط دیپلماتیک داشت

موشک های امریکایی ایران را نشانه گرفته بودند. تنها بعد از دوم خرداد بود که حالت آماده باش از موشک های کروز برداشته شد

در حالی که حکومت ایران، ایران را از شاه با سالی نزدیک به 280000 شغل که هر سال اضافه می شد تحویل گرفته بود، رفسنجانی دولتی را تحویل داد که در آخرین سال حکومت ش تنها 80000 شغل تولید کرده بود

گروه های فشار در همین زمان پایه گذاری شدند

قرار بود که حکومت یکپارچه شود. حکومت عدل اسلامی به جای جمهوری اسلامی بیاید. گفته می شد قرار است لقب .... به شخص .... داده شود

همه چیز پایه گذاری شده بود که ناطق نوری همین روند را ادامه دهد

که دوم خرداد اتفاق افتاد

حالا این آقا با شعار: همه با هم کار، وارد انتخابات شده است

و من نگران وضعیت کار، تورم، بیکاری، قیمت ارز، سیاست خارجی، وضعیت فعالان اجتماعی و هزار مسئله ی دیگر هستم اگر ایشان بیاید

می گویند ایشان سیر شده اند
می گویند ایشان تنها کسی است که قدرت دارد و می تواند اوضاع را تغییر دهد

من نمی توانم با احتمالات زندگی کنم
واقعیات همان هایی است که بالا ردیف کردم. واقعیت دروغ نمی گوید. من زده ام به سیم آخر در این روز ها چون می دانم در حکومت کسی مثل رفسنجانی، لاریجانی و یا احمدی نژاد من یا باید خفه شوم یا بمیرم. روز های بعد از انتخابات این آقایان برای من مرگ هدیه خواهد داشت

نه فقط برای من، که برای ایران

کسانی که نمی توانستند نامه ی انتقادی ساده ی کانون نویسندگان ایران، یا نامه ی 110 نویسنده را تحمل کنند، چه فرقی کرده اند؟

چه فرقی کرده اند؟

چه فرقی کرده اند؟

من باور نمی کنم. آقای هاشمی رفسنجانی چه نشانه ای ارائه کرده است که من بخواهم باور کنم دولت ایشان تغییری در اوضاع می دهد؟

فردا در ابتدا قالیباف را صحبت می کنم و بعد سراغ معین می روم و اینکه چرا می خواهم به معین رای بدهم

سودارو

2005-06-11
هشت و سی و هفت دقیقه ی صبح