June 12, 2005

پیشاپیش از طولانی بودن متن های این روز ها، مخصوصا متن امروز معذرت می خواهم. وضعیت ایران طوری است که نمی توانم حرف نزنم. اگر فصل امتحانات نبود بیشتر می گفتم، یعنی باید بیشتر گفت، بیشتر شنید، و بیشتر فک کرد

دیروز صبح پستی را در وب لاگ گذاشتم که در آن چیز هایی را که در مورد کاندیدا های ریاست جمهوری می دانستم با عقاید خودم ترکیب کردم و گذاشتم. امروز می خواهم همان بحث را ادامه دهم: دو کاندید مانده اند قالیباف و معین. برای معرفی این دو من بخش هایی از زندگی نامه شان را که در سایت فارسی بی بی سی منتشر شده است را می آورم و کمی حرف می زنم و بعد در طی روز های آینده حرف هایم را با مثال هایی که از این دو کاندید می زنم پی خواهم گرفت، دلیلم هم این است که در صورتی که آرا رای دهندگان از 46 درصد واجدین شرایط رد شود این دو کاندید کسانی خواهند بود که بیشتر این آرا را به صندوق های خود خواهند ریخت. یعنی اگر از 55 درصد بیشتر رای دهنده داشته باشیم یا یکی از این دو شخص رئیس جمهور می شود و یا این دو به دور دوم خواهند رفت. در صورتی که 50 درصد کمتر رای داشته باشیم یکی از این دو نفر با هاشمی رفسنجانی به دور دوم خواهند رفت

در مورد حرف دیروزم که 4 کاندید شانس خواهند داشت، لاریجانی را گفتم در چه صورتی شانس خواهد بود. چون اساس انتخاب شخصی مثل لاریجانی به وسیله فعالیت های غیر دموکراتیک خواهد بود با او کاری ندارم. در مورد هاشمی رفسنجانی هم شانس وی در بین کهن سالان و میان سالان جامعه است تا جوانان. شخصا هیچ نکته ی مثبتی را نه در حرف ها، نه در تبلیغات و نه در کارنامه ی هاشمی رفسنجانی نمی بینم. به شدت با ریاست جمهوری او مخالفم و فقط در صورتی که رای بیاورد در مورد او حرف خواهم زد

* * * *

ابتدا حرف های بی بی سی در مورد قالیباف

محمدباقر قالیباف فرمانده سابق نیروی انتظامی، یکی از نامزدهای ریاست جمهوری ایران است که سعی دارد چهره ای مستقل و نوگرا از خود نشان دهد. وی که يکی از چهار نامزد اصولگرا و مورد حمايت گروه های دست راستی محسوب می شود، در سال 1340 در مشهد به دنیا آمد

محمدباقر قاليباف در زمان انقلاب اسلامی نوجوانی هفده ساله بود

با شروع جنگ ایران و عراق در شهریور 1359 محمدباقر قالیباف به جبهه های جنگ رفت و تا پایان جنگ در جبهه باقی ماند. وی در طول جنگ برادر خود را نیز از دست داد. در سال 1362 و در سن 22 سالگی به فرماندهی لشکر نصر منصوب شد. آقای قالیباف با پایان یافتن جنگ به قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا رفت و مدیریت تعدادی از پروژه های عمرانی را که سپاه پاسداران اجرا می کرد بر عهده گرفت

وی پس از پايان جنگ به تحصيل در دانشگاه پرداخت تا اينکه در سال 1380 در رشته جغرافيای سياسی دکترا گرفت (از دانشگاه تربيت مدرس تهران). یک سال پس از آن، به گفته خودش، "بنابر تشخیص" رهبر جمهوری اسلامی به فرماندهی نیروی هوایی سپاه پاسداران منصوب شد

نامه ای به خاتمی

وی برای سه سال فرمانده نیروی هوایی سپاه بود و وقایع کوی دانشگاه تهران نیز در همین دوره رخ داد. چند روز پس از نا آرامی های کوی دانشگاه تهران، روزنامه کیهان نامه محرمانه جمعی از فرماندهان سپاه به محمد خاتمی رییس جمهور را منتشر کرد. فرماندهان امضا کننده نامه به خاتمی نوشته بودند که "کاسه صبر" ایشان لبریز شده و "اگر دولت نا آرامی ها را کنترل نکند" وارد عمل خواند شد. نام محمد باقر قالیباف، فرمانده وقت نیروی هوایی سپاه پاسداران نیز در میان امضا کنندگان به چشم می خورد

نامه فرماندهان به آقای خاتمی بازتاب گسترده ای داشت و بسیاری ناظران، آن را تهدیدی علیه رییس جمهور دانستند

در میان مبارزات انتخاباتی این دوره، ماجرای نامه فرماندهان سپاه و امضای آقای قالیباف در پای این نامه بارها از سوی مخالفان او مطرح شده است

ماجرای کوی دانشگاه از سوی دیگری نیز بر آینده این فرمانده سپاه تاثیرگذار بود. در جریان اعتراضات دانشجویی تیرماه 1378 استعفای سردار لطفیان، فرمانده وقت نیروی انتظامی، از خواسته های اصلی دانشجویان بود. اگرچه این خواسته در آن روزها عملی نشد اما درست یک سال بعد آقای لطفیان از مقام خود استعفا داد و محمدباقر قالیباف جايگزين او شد

آقای قالیباف می گويد آن روزها "اوج کمرنگی روابط پلیس و مردم، پلیس و دانشگاه و ... بود." محمدباقر قالیباف تغییرات زیادی در نیروی انتظامی ایجاد کرد. بیشترین تلاش وی، صرف بازسازی اعتماد جامعه به نیروی انتظامی – که آقای قالیباف اصرار داشت آن را "پلیس" بخواند – شد. در جریان اعتراضات دانشجویی به حکم اعدام هاشم آقاجری در پاییز 1381، عملکرد پلیس تا حدی رضایت دانشجویان را جلب کرد. دانشجویان حتی بارها فرماندهان پلیس حاضر در محل را تشویق کردند

تأسیس مرکز فوریت پلیس 110 و تولید برنامه های تبلیغاتی گسترده برای پلیس، به ویژه تیزرهای کارتونی که از تلویزیون ایران پخش می شوند، از دیگر اقدامات قالیباف در دوره فرماندهی نیروی انتظامی بود

"اداره اماکن"؛ مشکل قاليباف

اما در دوره فرماندهی قالیباف اتفاق دیگری نیز در یکی از ادارات تحت امرش رخ داد که موجب پرسش های بسیاری در مورد عملکرد وی شد

اداره اماکن نیروی انتظامی بارها اقدام به احضار يا بازداشت روزنامه نگاران، سینماگران، فعالان سایت های اینترنتی و وبلاگ نویس ها کرد. بازداشت هایی که عموما بدون طی مراحل قانونی انجام می شد. مسایل مربوط به پرونده وبلاگ نویسان همواره یکی از سوالات خبرنگاران يا شرکت کنندگان در جلسات سخنرانی آقای قالیباف در جریان مبارزات انتخاباتی بوده است. وی تا کنون پاسخی که مانع از طرح دوباره اين موضوع در مصاحبه ها يا جلسات پرسش و پاسخ شود، ارائه نداده است

آقای قالیباف از سال 1383 به حکم رییس جمهور به عنوان نماینده ویژه و رییس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز برگزیده شد. سردار پیشین، اوایل سال 1384 از فرماندهی نیروی انتظامی و پس از آن از عضویت در نیروهای مسلح استعفا داد و با فاصله اندکی رسما اعلام کرد در انتخابات رياست جمهوری نامزد خواهد شد


اگرچه با این استعفا، محمدباقر قالیباف از نيروهای مسلح خارج شد و منع قانونی برای نامزدی انتخابات ریاست جمهوری نداشت، اما سابقه بیست و چند ساله وی – در نظام جمهوری اسلامی – به تمامی در نیروهای نظامی و انتظامی بوده است

حالا حرف های من
قالیباف مجموعه ای از تناقضات است که در کنار هم چهره ی نا مشخصی از وی را نشان می دهند. از یک طرف بعد مثبت او مطرح است: وی توانسته است وضعیت نیروی انتظامی را در ایران بهبود بخشد. مدیریت وی در این سازمان از لحاظ کلی بدون بحث های سیاسی وضعیتی است که در 25 سال گذشته در ایران سابقه نداشته است. این موضوع نکته ای است که باعث شده است تا طیفی از طرفداداران برای وی ایجاد شود

در کنار این موضوع، نوع تبلیغات او هم جلب توجه می کند. بیشترین طرفداران قالیباف در بین دبیرستانی ها هستند، یعنی بیشترین تعداد رای اولی ها به قالیباف رای خواهند داد – اگر در انتخابات شرکت کنند. این در حالی است که آقای قالیباف اصلا نتوانسته است نظر دانشگاهیان را به خود جلب کند. آمار های انتخاباتی می گویند قالیباف کمترین طرفدار را در بین دانشجویان لیسانس دارد. نوع تبلیغات وی عوام فریبانه است. استفاده ی ابزاری – واژه کپی رایتش مال طرفداران قالیباف است: راست های افراطی – از لباس، استفاده ی ابزاری از موقعیت خود ش به عنوان خلبان – دکتر خلبان قالیباف را شنیده اید لابد – و استفاده ی ابزاری مخصوصا از زنان در تبلیغات انتخاباتی – که البته آقای رفسنجانی زده اند روی دست آقای دکتر خلبان
در کنار نکته ی مثبت مدیریت قالیباف وی سایه ی هراس آور روز های کوی دانشگاه و نامه ی فرمانده هان سپاه، بازداشت های سیاه وب لاگ نویسان و شکنجه ی آنان زیر نظر مدیریت قالیباف، بازجویی فعالان هنری ایران، لیست ِ گسترده ای که در آن هنرمند ترین ایرانیان مخصوصا در صنعت سینما دیده می شوند، این نوع بازجویی ها فقط در زمان هاشمی رفسنجانی زیر نظر سعید امامی انجام شده است و البته دوره های قبل از رفسنجانی
درست است که قالیباف می تواند مدیر خوبی برای کشور باشد، ولی وی کسی است که ساکت است. یک انسان ساکت در برابر بی عدالتی ها. وی اجازه می دهد تا در مجموعه ی مدیریت ش افراد به صورت غیر قانونی بازداشت، شکنجه و مجبور به اعتراف شوند و اعتراض نمی کند
درست است که پلیس 110 و تبلیغات تلویزیونی پلیس جنبه های مثبت فعالیت قالیباف هستند، ولی پلیس های وی جوانان را در زمان مدیریت وی به خاطر نوع پوشش بازداشت کرده اند، یعنی وارد حریم خصوصی زندگی هزاران ایرانی شده اند

من نمی توانم به یک انسان دو رو، که از یک سو با ظاهری آراسته خود را نو و مدرن نشان می دهد، و از یک سو طرفداران اصلی اش کسانی هستند که در مجلس هفتم به زور شورای نگهبان نماینده شده اند، رای بدهم

من نمی توانم یک ژنرال ارتش ایران را – این طوری می نویسم که بهتر بفهمید کیست این آقا: یک ژنرال – را در مسند ریاست جمهوری ایران ببینم

شایعات هم در مورد او خوب نمی گویند: قرار است توکلی معاون اول وی شود. این را در اینترنت خوانده ام. نمی دانم چقدر درست است، ولی اثرات طرح های مورد نظر توکلی را که الان در مجلس هفتم تصویب می شود را در سال های آینده خواهیم دید

* * * *
بی بی سی و معین

مصطفی معين که در نهمين انتخابات رياست جمهوری ايران به عنوان نامزد "اصلاح طلبان پيشرو" وارد عرصه انتخابات شده، مانند محسن مهرعليزاده، ديگر نامزد اين انتخابات، راهی سخت را برای تاييد شدن صلاحيتش پيمود

شورای نگهبان ابتدا صلاحيت او را که از حمايت بزرگترين تشکل اصلاح طلب داخل ايران برخوردار بود، مانند 1008 نفر داوطلب ديگر رد کرد اما پس از بالاگرفتن اعتراض ها به رد صلاحيت وی و دخالت رهبر جمهوری اسلامی، صلاحيت او و محسن مهرعليزاده تاييد شد

مصطفی معين کانديدای جبهه مشارکت و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی به سال ۱۳۳۰ در شهر نجف آباد در نزديکی اصفهان به دنيا آمد

معين در اواسط دوره دبيرستان به شهر اصفهان رفت و در مدرسه سعدی اصفهان که محمدحسين بهشتی از رهبران انفلاب و محسن نوربخش وزير سابق اقتصاد و رييس کل سابق بانک مرکزی ايران نيز در آنجا درس خوانده بودند ثبت نام کرد. با پايان دوره دبيرستان، معين در کنکور دانشکده پزشکی دانشگاه شيراز قبول شد و از اصفهان به شيراز نقل مکان کرد

معين و انقلاب

مصطفی معين از سال ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۸ در دانشگاه شيراز مشغول تحصيل بود. او در اين زمان در مبارزات ضد رژيم شاه شرکت داشت و چند باری هم برای مدت کوتاهی بازداشت شد

بعد از انقلاب، آقای معين درسش را تمام کرد و در يکی - دو سال اول پس از پيروزی انقلاب به اجرای سمينارهای و طرح های بهداشتی با همکاری وازرت بهداری، جهاد سازندگی و دانشگاههای شيراز و اصفهان مشغول بود

با شروع جنگ ايران و عراق در پايان شهريور ۱۳۵۹ (سپتامبر ۱۹۸۰) مصطفی معين به عنوان پزشک به سربازی رفت و تا ابتدای سال ۱۳۶۰ که با هماهنگی دانشگاه شيراز و ارتش ايران با مقام رياست به دانشگاه شيراز برگشت، در پادگان هوايی بوشهر مشغول خدمت بود

از رئياست دانشگاه تا نمايندگی مجلس

مصطفی معين از ابتدای سال ۶۰ تا اواخر سال ۶۱ رييس دانشگاه شيراز بود (دوره ای که انتقادهای زيادی به آن وارد شده است) تا اينکه پس از ترور آيت الله دستغيب (از بستگان سببی وی) به دست گروههای مسلح مخالف جمهوری اسلامی، در انتخابات مياندوره ای مجلس اول شرکت کرد و به عنوان نماينده مردم شيراز به تهران آمد

او از سال ۶۱ تا سال ۶۳ که دوره اول مجلس شورای اسلامی به پايان رسيد، نماينده مجلس بود

مصطفی معين بار ديگر در انتخابات دوره سوم مجلس شورای اسلامی در سال ۶۷ و اين بار به عنوان نماينده مردم تهران به مجلس راه پيدا کرد

ورود به دولت

يک سال بعد از انتخابات مجلس سوم، با شروع نخستين دوره رياست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی، مصطفی معين اين بار مجلس را به قصد حضور در کابينه هاشمی رفسنجانی ترک کرد و از سال ۶۸ تا پايان دوره اول رياست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی، وزير فرهنگ و آموزش عالی کابينه او بود

مصطفی معين، عبدالله نوری و سيد محمد خاتمی از جمله وزاری کابينه اول هاشمی بودند که انتخاب آنها از ابتدا با مخالفت محافظه کاران روبرو بود

فشار محافظه کاران به ويژه با در دست گرفتن مجلس چهارم در سال ۱۳۷۲ آن قدر افزايش يافت که سيدمحمد خاتمی در سال ۷۱ مجبور به استعفا شد و مصطفی معين و عبدالله نوری هم جايی در کابينه دوم هاشمی نيافتند و جای خود را به چهره های نزديک به محافظه کاران دادند

تلاش دوباره برای ورود به صحنه

در اواسط دهه ۷۰ و با افزايش قدرت محافظه کاران به ويژه در دوره مجلس چهارم، بخشی از نيروهای چپ مذهبی از جمله سازمان مجاهدين نيروهای انقلاب اسلامی، انجمن اسلامی مدرسين دانشگاه ها و چندين گروه ديگر، ائتلافی سياسی با نام "مجمع نيروهای خط امام" تشکيل دادند و رفته رفته راه خود را به سمت رقابتهای انتخاباتی گشودند

روز دوم خرداد سال ۷۶، هم زمان با انتخابات رياست جمهوری انتخابات مياندوره ای مجلس پنجم نيز در چند شهر از جمله اصفهان برگزار شد و معين در همان روز به عنوان نماينده مردم اصفهان به مجلس پنجم راه پيدا کرد. اگرچه وی مدت زيادی در مجلس نماند و بار ديگر مجلس را برای عضويت در دولت رها کرد

مصطفی معين در کابينه اول خاتمی دوباره به عنوان وزير فرهنگ و آموزش عالی به مجلس معرفی شد و مثل همه وزرای ديگر خاتمی موفق شد رای اعتماد مجلس پنجم را بدست آورد

يکی از بزرگترين وقايع سياسی - دانشجويی سالهای پس از انقلاب ايران در اولين دوره وزارت مصطفی معين رخ افتاد. روز ۱۸ تير ۱۳۷۸ تعدادی از نيروهای خشونت طلب به خوابگاه دانشجويان دانشگاه تهران (کوی دانشگاه) حمله کردند و تعداد زيادی از ساختمان های اين مجموعه را تخريب و تعداد زيادی از دانشجويان را زخمی کردند. يک دانشجوی سابق دانشگاه تهران نيز در جريان اين حملات جان کشته شد

نخستين استعفا

مصطفی معين که در آن زمان وزير علوم بود، بلافاصله در محل کوی دانشگاه حاضر شد و بعد از صحبت کردن با داشنجويان و در اعتراض به آنچه لکه دار شدن حيثيت دانشگاه و دانشجو خوانده شد، از وزارت علوم استعفا داد. البته خاتمی استعفای معين را نپذيرفت و از او خواست در مقام خود باقی بماند

مصطفی معين در اين دوران از سوی محافظه کاران که در چند انتخابات پياپی شکست خورده بودند، متهم به دامن زدن به بحران در محيط های دانشگاهی شد

دومين استعفا

فشارها در دوره دوم دولت آقای خاتمی بر معين بيش از پيش افزايش يافت تا اينکه او سرانجام در تابستان ۱۳۸۲ و در اعتراض به مخالفت شورای نگهبان با لايحه اصلاح ساختار وزارت علوم، از مقام وزارت استعفا کرد و محمد خاتمی اين بار استعفای او را پذيرفت

آقای معين در آستانه استعفايش گفت احساس می کند با حضور او، اين لايحه به هيچ وجه تصويب نخواهد شد. پيش بينی ای که تا حدود زيادی درست از کار در آمد

وی پس از استعفا به مقام مشاور رييس جمهور منصوب شد

مصطفی معين در عين حال از سال ۱۳۶۲ تا ۱۳۸۲ عضو شواری اتقلاب فرهنگی بوده است. شورايی که انتقادهای فراوانی به ويژه به عملکردهای آن در اوايل دهه 60 وارد است. آقای معين گفته در يکی دو سال آخر عضويتش در شورای انقلاب فرهنگی، به دليل مخالفت با سياست های اين شورا در جلساتش شرکت نمی کرده است

حالا حرف های من در مورد معین


معین سایه ی سال های دهه ی شصت را در برابر خود دارد. خوب، خاتمی، حجاریان، اکبر گنجی و بهتر بگویم، تمام اصلاح طلبان داخل ایران این سایه را در برابر خود دارند. مسائل دهه ی شصت برای من روشن نیست. بهتر بگویم برای هیچ کسی روشن نیست. اصلاح طلبان ایران از صحبت در باره ی آن خود داری می کنند. حکومت ایران در برابر این سال ها سکوت کرده است. صدا های خارج از کشور را هم اول باید از فحاشی و عقاید گروهی – شخصی خالی کرد و بعد خواند و همه ی این ها در برابر هم، راه را برای شناخت وضعیت آن سال ها سخت می کند

معین عضویت شورای انقلاب فرهنگی را هم در کارنامه ی خود دارد. شورایی که مثل یک وهم بر ایران است. کسی درست نمی داند چیست و همه جا مستحکم رو نشان می دهد. این موضوع هم احتیاج به روشن شدن دارد

قوت معین در انتخابات بر دو اصل استوار است

اول گروهی کار کردن وی است. جبهه ی حقوق بشر و دموکراسی را تشکیل داده است و در حال گسترش جبهه است. مشارکت از وی حمایت می کند. و مهم تر این که طیفی از وب لاگ نویسان در کنار او حضور دارند. نقش این وب لاگ نویسان مهم تر از چیزی است که نشان می دهند: مخصوصا اگر معین رئیس جمهور شود. نقشی که درباره ی آن حرف ها دارم که در دنباله ی این نوشته ها تا قبل ار انتخابات خواهم نوشت


دومین اصل قوت معین، دست گذاشتن بر مواردی است که سال ها خاموش بوده اند: حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق اقلیت های مذهبی و قومی، حق آزادی بیان و موارد دیگر

معین قول داده است تا در برابر تبعیض جنسیتی بایستد. وی تنها کسی است که از همان ابتدا به همراه خانوم دکتر کولایی در صحنه ظاهر شده است: سخنگوی وی

دکتر معین می خواهد اهل سنت را به کابینه بیاورد. می خواهد حقوق اقلیت ها، مخصوصا اعراب را پی گیری کند

وعده های دکتر معین زیبا است. ولی چگونه می شود آن ها را عملی کرد؟

راه هایی هست که می خواهم در باره ی آن ها در روز های آینده صحبت کنم. متن امروز طولانی شده است

سودارو

2005-06-12
دو و بیست و شش دقیقه ی صبح