June 18, 2005

ساعت خرد کننده ای را امروز گذراندم. مثل همیشه خواب های ناآرام که همراه شده بود با کابوس هایی که تمام شب همراهم بود. ذهن خسته ام را الان گذاشته ام که به صدای جنیفر لوپز گوش کند شاید آرام شود. تمام روز را در اضطراب قدم ها گذراندم. نمی توانم درس بخوانم. دو امتحان را فقط رفتم دانشگاه برگه را پر کردم و مجبور بودم تمام مدت برای کسانی که مرتب می پرسیدند چطور بود امتحان پوزخند بزنم، که من چه می دانم چه بود امتحان که فقط جواب دادم بدون اینکه بدانم سوال چیست، چیزی که ما خودمان می گویم مانیتورینگ ذهن بدون دخالت بخش فعال ذهن
.
.
.

صبح ساعت ده دقیقه به یازده به دکتر معین رای دادم. الان سه ساعتی از پایان رای گیری در ایران گذشته است. هر چند در بعضی شعبه ها تا نیمه شب رای گیری ادامه داشته است. شمارش آرا شروع شده است. اخبار ساعت یک صبح شبکه ی خبر زیر نویس زد که ستاد انتخابات کشور گفته تا ساعت 8 صبح نتایج انتخابات را اعلام می کنند

ذهنم خسته می ماند. چون می دانم از لحظه ای که ساعت انتخابات تمام شود دوباره اشتباه ایرانی مان را تکرار می کنیم

فرق نمی کند که رئیس جمهور شده باشد. ما می شویم همان ایرانی ها که بودیم. توی ترافیک خودمان را گم می کنیم و سیگار دود می کنیم و موسیقی گوش می کنیم و وقتی تلفن می زنیم به کسی یا قهقهه می خندیم و یا داد می زنیم و فحش و دعوا

می دانید ما همان ایرانی هایی هستیم که از همان روز اول که خاتمی رئیس جمهور شد هر جا رفت فقط، فقط، فقط برایش دست زدیم. همین. در همین زمان ها که ما داشتیم فکر می کردیم که همه چیز یک شبه حل شده است، از همان روز اول که انتخابات دوم خرداد تمام شد، سران جناح راست به طور مرتب دیدار های برنامه ریزی شده با رئیس جمهور داشتند

همان زمان که ما خوش بودیم خاتمی را تنها، تنها به دستان کسانی سپردیم که به آن ها نه گفته بودیم

امروز، هر کسی که رئیس جمهور شود، رفسنجانی باشد یا معین یا قالیباف، فرقی نمی کند. تنهایش خواهیم گذاشت. ذهن های مان را از او، هر که باشد دریغ خواهیم کرد. یا فقط دست خواهیم زد یا فقط داد سرش می کشیم و هو اش می کنیم

چون خودمان هستیم که فکر می کنیم که تمام سهم ما از دموکراسی یک برگ رای است

خودمان هستیم که همه چیز را رها می کنیم و کلی هم ادعای مان می شود

نمی دانیم که تمام ساعات اعصاب خرد کن امروز که برای من و برای خیلی های دیگر بود، تمام کابوس ها، همه شان ارزشی ندارند وقتی فردا صبح، وقتی نتایج اعلام شود می پریم هوا یا اخم می کنیم و تمام

می خواهیم چیزی عوض شود؟ باید تلاش کنیم. باید بجنگیم. باید بخواهیم

باید بخواهیم

وقتی نمی خواهید چرا اعتراض می کنید؟

شب انتخابات شورا ها دور دوم در یک مهمانی حضور داشتم. آدم های مختلفی بودند، یک میز برای بزرگان بود که مشهور ترین مهندسین مشهد در کنار جمعی از فعالان سیاسی مشهور مشهد حضور داشتند

نشسته بودیم و بحث انتخابات بود و یکی از کاندیدا ها، من بر گشتم و از یکی از آقایان پرسیدم برنامه ی بعد از انتخابات چیست؟

می خواستم بدانم خوب، این آقا اگر رای آورد بعدش چی؟

و جوابی نبود. امروز هم جوابی نیست. چون برای روز بعد از انتخابات کسی فکری ندارد. هر کسی رئیس جمهور شده است، شده است به ما چه

فوق اش رفته اید و رای داده اید. ولی توجه نمی کنید که همه چیز از فردای انتخابات شروع می شود

تمام سهم شما از دموکراسی، از ایران، از آزادی یک برگ رای تنها نیست

برایم تا امروز خیلی مهم بود که چه کسی رای می آورد، ولی الان می گویم که فرق نمی کند برایم بین دکتر معین یا هاشمی رفسنجانی یا دکتر قالیباف، هر کدام که باشند ذهن من در اختیار شان است چون معتقدم که هدف ایران است. من قدرت و توانایی فکر کردن دارم و اینترنت هم در دست من هست و ایمیل تمام کاندیدا ها موجود

آقای رئیس جمهور هر که هستید، به امید ایرانی آباد

سودارو

2005-06-18
یک و پنجاه و هشت دقیقه ی صبح

گفته بودم از سیاست نمی نویسم. روز های بدی برای وب لاگ نویسان هست. تهدیدات به صورتی گسترده به گوش می رسند. من نمی خواستم بنویسم ولی نتوانستم. برای اینکه باز هم از تکرار اشتباه ایرانی مان نگرانم. تا کی باید این سیکل بسته تکرار شود؟