July 06, 2004

حالا . . . مي شود دوباره نفس كشيد. پانزده روز امتحان تمام شد. راستش را بگويم پدرم در آمد. تازه حالا فقط چيزي حدود 1100 صفحه را در اين ترم امتحان داديم . . . ترم بعد كه اين عدد حدودا دو برابر خواهد شد
من فقط الان تنها چيزي كه مي فهمم اين است كه 10 هفته به كلاس نمي روم، امتحان نمي دهم، و مي توانم مثل يك پرنده ي آزاد در آن چيزهايي كه دوست دارم غرق شوم
تابستان آمده است
سلام
خوب هستيد شما؟

* * * *

من و گوته يك زماني در يك وب لاگ مطلب مي نوشتيم به اسم وب لاگ رسمي دفتر تحكيم دموكراسي، به دلايلي كه هر كسي دوست دارد در همان وب لاگ مي خواند ما مجبور شديم كركره ي آن جا را بكشيم پايين و الان همان آدرس دارد روزهاي بعد از دفتر تحكيم را مي گذراند، حالا وب لاگ تحكيم دموكراسي يك وب لاگ خصوصي متعلق به من و گوته ي نازنين است، امروز را نمي دانم ولي دو پست را ديروز آن جا گذاشته ام بخوانيد، البته اگر به سياست و فرهنگ و اجتماع علاقه مند هستيد، و به ايران مان

http//:www.tahkimdemocracy.blogspot.com

منتظرتان هستيم

* * * *

به زودي وب لاگ انگليسي من با شكل جديد و سبك ديگري از آن چه در سوداروي عاشق مي خوانديد در اختيار شما قرار خواهد گرفت

منتظر يك مسافر باشيد

مطلب ديگر اين كه من به دليل مشكلاتي كه سيستم كامنت هايم دارد موافقت كرده ام كه سورئال سيستم ديگري را براي وب لاگ بگذارد، از همه كساني كه به خاطر اين تغييرات كامنت عايشان پاك مي شود عذر خواهي مي كنم
.
.
.
از فردا دوباره از حس امتحان ها در مي آيم و زنده مي شوم و مي آيم پيش تان
دوست دار شما
سودارو
2004-07-05
نه و چهل و نه شب