May 03, 2006

احتمالا رابطه ی مستقیمی هست بین رها شدن ذهنم از کنکور و برگشتن توانایی نوشتن، امروز سر کلاس رمان برای یک لحظه احساس کردم که درونم انرژی نگاشتن جمع شده است مکث نکردم، هفته ها بود که سعی کردن برای چیزی خلق کردن بی فایده بود، شروع کردم به نوشتن، مکث کردم، همه چیزی که نوشته بودم خط زدم و دوباره نوشتن، چند مکث کوتاه و شعر تمام شده بود

امروز همه چیز را می گذارم کنار، هر چیزی که در ذهنم بود و شعر را می آورم

سودارو
2006-05-02
یازده و بیست و شش دقیقه ی شب

* * * *

در ساعت صفر حرکت از آن تو است



1

از خودت حرف زدن کار سختی است
در تصویر های در هم آمیخته ی گسسته
در نوازش انگشت هایی که هی
همه جا
. . . در جستجو
از خودت فریاد برآوردن در این خطوط
ساده ی ملموس
در روز آفتابی
ظهر یک بهار
در نقش ِ باشکوه خورشید
جایی که دوست قدم زده
باشد
قدم زده
باشد
و به سایه ات نگاه می کنی
. از خودت حرف زدن کار سختی است

سکون
فش فش یک شیر ِ آب
بال زدن ِ یک مگس
سکوت

بالا آوردن؟
بالا پایین پریدن؟
دراز کشیدن . . . ؟ خواب . . . ؟

حرکت از آن تو است
و
خیره در سایه ی متحرک میان قدم زدن های ِ پر هیاهوی
مورچه ها
روی ِ زمین
زیر لب هی زمزمه می شود نام ِ ساده ای
. . . که
. . . از خودت حرف زدن کار

*

به نام خویش بخوان
فریاد برآور
بگو . . . که به نام خویش
من، یک موجود ِ ساده با خواب های
سیاه – سفید و صد و هشتاد و یک سانتی متر قد
که دنیا را از میان ِ مو های دیگران تماشا می کنم
من، کابوس ِ شبانه ی یک انسان
لگد زنان از میان درد بیرون پریده
. . . من دوستت
من . . . من . . . من، خاموش
من مثل یک سنگ زیر این آفتاب
. . . حالا قدم هم که بزنی
. از خودت حرف زدن کار سختی است


2

لرد بایرن بود، یا یک دون ژوان
با موهای درهم ریخته ی مشکی
و چشمانی که نقش ِ یک احساس غریب ِ هم آغوشی
. . . را هر شب با خود به کابوس های
سیاه مثل یک انسان
در نقش ِ باشکوه خورشید
در ظهر یک بهار

فش فش یک شیر ِ آب
یک آدامس تف شده روی زمین
نقش گِل آلود یک رد پا
. . . امتداد تا جایی که

بودن، لرد بایرن یا یک کالریج
شاعر آشفتگی شبانه یا نقش سپیدی یک تن
که هنوز
. . . هنوز میان لبانت
بودن در آفتاب ِ یک روز در بهار
بودن و به سوال در آوردن
به پاسخ ها لبخند زدن

که هی بیا، برو، بساز
در حرکت ِ باشکوه زندگی
زندگی
قدم ها زیر سایه ات محو می شوند
و هی عرق بریز
. . . در این آفتاب

سایه ات زیر خودت زیر سایه ات خرد می شود
که همه چیز در هم آمیخته
از هم گسسته
. . . که هی همه چیز . . . همه جا . . . همه کس
لرد بایرن بودن، یا یک شکسپیر
یا هملت

آن چه باقی مانده نقش سکوتی است
که هنوز میان لبانت
. . . آن طعم

به رقص در بیایی در تمام جهان کسی نیست
و این سخت است
. لرد بایرن بودن سخت است

3

به من می خندید، وقتی که در برابرش
یعنی وقتی که خودت را کشته ای
می فهمی؟ وقتی که داری خودت را فدا
. . . که

به من می خندید

سکون سایه ها، سر خم
آفتاب که هی درونت غم می شود
در نفس نفس زدن هایی که . . . الان نفس
کشیدن مثل مرگ شده است
سرد در این هوای روان میان زمین
سبزی چمن ها
فش فش یک شیر آب
و نقش سایه ی یک
دو
انسان
گذران
گذران و حلقه ای که در میان
. یک انگشت معنای باشکوه ِ هیچ را می دهد

به من
.
.
.
می خندید؟

، سکون سایه ها
غم
سکوت
اشک
سکوت
و نفس
نفس
سکوت
که هی . . . به ساعتت
به کیف افتاده کنار دست
به یک قرار، به دو کار، به تمام ِ یک روز
. . . منگ که هی باید خودت را
، خودت را نشان نده
، نه، چیزی را نشان نده
. سر خم کن که وقت رفتن است

سودارو
اول می دو هزار و شش
حدود ده تا یازده صبح
سر کلاس رمان دو

توضیح در مورد بخش دوم

لرد بایرن: از مهم ترین شاعران نسل دوم رمانتیک قرن هجدهم در انگلستان. به خاطر روابط آزاد جنسی اش شهر بود، به همین دلیل از انگلستان اخراج شد. در نقش یک قهرمان ملی در جنگ های آزادی یونان کشته شد، فکر می کنم در سی و شش سالگی. مشهور ترین اثرش که شهرت جهانی دارد، دون ژوان، یکی از بلند ترین شعر های جهان نیز به شمار می رود، هر چند که با مرگ شاعر ناتمام ماند

دون ژوان: یک شخصیت ادبیات فولکلوریک اسپانیا، قهرمان اثر اصلی لرد بایرن. به زیبایی مشهور بود و داستان زندگی اش حول روابط جنسی اش با زنان مختلف شکل می گیرد

ساموئل تیلر کالریج: همراه ویلیام وردزورث جنبش رمانتیک ها را در انگلستان – و جهان - شروع کرد. حدود سن بیست تا سی سالگی اوج قدرت شعری اش بود. هر چند بسیاری از شعر هایش ناتمام است. به دلیل بیماری های جسمی و درد های فراوان ناشی از آن، برای تسکین مشروب را با تریاک مخلوط می کرد و می خورد. تقریبا تمام شعر هایش را در حالت غیر طبیعی سرود. اواخر عمر همیشه حسرت دوران گذشته را داشت که می توانست بیافریند

ویلیام شکسپیر: تقریبا چهار صد و ده سال پیش مرد. مهم ترین مجموعه نمایش های تاریخ جهان – البته در کنار سافوکلیس، مهم ترین نمایشنامه نویس یونان باستان – از او به جای مانده است. آثارش به کمال معروف اند. در اینجا بیشتر به یک مسئله ی شخصی از شکسپیر توجه داشته ام، وقتی ازدواج کرد که همسرش از او حامله بود

هملت: قهرمان نمایشنامه ی هملت، اثر شکسپیر، به مردد بودن در عمل معروف است. شخصیتی همیشه در تردید



در توضیح نام شعر: محمد رضا قاسمی نمایشنامه ای دارد – اگر اشتباه نکرده باشم – به نام: حرکت از آن شما است مرکوشیو. در عنوان این شعر عبارت حرکت از آن تو است را از نام این نمایشنامه به عاریت گرفته ام