December 14, 2005

ترجمه، از تئوری تا عمل موضوع سخنرانی امشب آقای دکتر وثوقی در دانشگاه بود. ساعت پنج و نیم تا هفت شب، جالب بود، الان آمده ام خانه و خسته ام – بعد از چهار تا کلاس و یک سخنرانی – ولی هنوز سر حالم، چقدر این روز های شلوغ دوست داشتنی ست

برنامه ی سخنرانی نیم ساعت دیر تر از زمان اعلام شده شروع شد، به خاطر هفته ی پژوهش سلسله برنامه هایی در دانشگاه برگزار می شود که شامل مجموعه ای کنفرانس ها و سخنرانی ها ست، برنامه ی قبلی بیشتر از زمان پیش بینی شده اش طول کشید، من نمی دانم چرا وقتی دانشگاه دو تا سالن دارد اصرار دارند که از یک سالن استفاده شود، خوب می شد از سالن دانشکده ی هنر هم استفاده کرد

علم ترجمه در ایران جزو مهجور مانده ترین علوم است، جامعه تقریبا نه نیازی به ترجمه احساس می کند و نه درکی مبتنی بر علم ترجمه به مسائل مرتبط به ترجمه دارد، این در برنامه ی امشب بسیار نمود پیدا کرده بود، وقتی تقریبا نیمی از سالن زود تر از زمان برنامه رفتند، این بر سخنران هم تاثیر گذاشته بود، آقا وقتی دانشجو های زبان انگلیسی پیش زمینه های کافی برای این چنین سخنرانی هایی را ندارند چه باید بکند؟

چرا اینقدر این برنامه ها گسسته هستند؟ نزدیک به دو سال پیش آقای عبدالله کوثری به دانشگاه ما آمدند و در مورد ادبیات امریکای لاتین یک سخنرانی دو ساعته ی فوق العاده داشتند، از آن زمان تا الان هیچ برنامه ای برگزار نشده بود، آقا دانشگاه زور ش می آید پول خرج کند از بیرون سخنران بیاورد، خوب، همین آقای دکتر وثوقی استاد همین دانشگاه هستند – با بیش از بیست و پنج عنوان کتاب ترجمه شده و نیم قرن تجربه – آقای لاهوتی در دانشگاه خود ما می آیند و می روند – نمی دانم ایشان چند عنوان کتاب ترجمه کرده اند، فقط می دانم کار های ارزشمندی از ایشان عرضه شده – آقای قاسمی که مسئول بخش ترجمه ی آستان قدس هستند و چند کتابی هم در زمینه متون دینی ترجمه کرده اند در همین دانشگاه درس می دهند و . . . کافی نیست؟ چرا برنامه ی منظم سخنرانی در باب ترجمه نداریم؟ آن هم با تعداد قابل توجه ی دانشجویان مترجمی در دانشگاه غیر انتفاعی خیام ِ مشهد

* * * *

از فردا – چهارشنبه – جشنواره ی شعر دانشجوی رضوی؛ گریز آهوانه در دانشگاه پزشکی مشهد شروع به کار می کند، دو روزی مشغول این جشنواره خواهم بود و سعی می کنم یک گزارش کوتاه وبلاگی هم از جشنواره بیاورم

* * * *

دكتر زاهدی اظهار كرد: رييس جمهور در جلسه‌ي هيات دولت گزارشي از كنفرانس سران اسلامي ارائه داد، گزارش مفصل بود، بخشي از آن را كه مي‌شود در اين جلسه گفت عرض مي‌كنم، مي‌خواهم بگويم كه واقعا بايد افتخار كنيد؛ مي‌دانيد كه رييس جمهور ما بسيجي بوده، هم به عنوان يك دانشجوي بسيجي و هم يك استاد بسيجي؛ فرمودند وقتي مي‌خواستم بروم، فقط به توكل خدا كردم و فقط به خاطر رضاي تو مي‌خواهم به اين جلسه بروم، ما را از اين جلسه رو سفيد بيرون بياور. چون زمزمه‌هايي بود كه هدف‌هايي پشت پرده‌ي كنفرانس بوده از جمله به نوعي بيانگر به رسميت شناختن رژيم اشغالگر قدس از سوي كشورهاي اسلامي. اين توطئه‌ي بسيار بزرگي است عليه كشورهاي اسلامي. گفتند ما براي جلسه‌ي افتتاحيه به آنجا رفته بوديم، همه در يك سالن بيرون جلسه نشسته بوديم و بعد اعلام شد كه به داخل جلسه برويم، بعضي‌ها بلند شدند و سريع به سر جايشان رفتند، بعد گفت ناخودآگاه - اصلا چيزي نبود - ما كه بلند شديم، پادشاه عربستان هم بلند شد و اصلا مثل اينكه برنامه ريزي شده بود - اينها واقعا عنايات الهي است - كه جلسه‌ي افتتاحيه اين طوري تلقي شود كه من و پادشاه عربستان داريم افتتاح مي‌كنيم، با هم وارد سالن شديم، تمام تلويزيون‌ها دارند نشان مي‌دهند، به افتخار ما دست مي‌زنند و گفت ما واقعا احساس كرديم يك نيروي ديگري ما را حركت داد، گفت جلسه‌ي افتتاحيه اين طوري شروع شد. بعد يك جلسه‌ي شام بود(البته من عذرخواهي مي‌كنم كه نمي‌توانم بعضي چيزها را بگويم)، همه‌ي سران نشسته بودند، گفت ما هم با سران يكي از كشورها در گوشه‌اي نشسته بوديم، متوجه نبوديم كه شاه عربستان وارد شد، ايشان آمده بود دانه به دانه حال و احوال، ساعت 10 شب بود، يك دفعه به ما گفتند كه ايشان وارد شده، بريم بر سر ميز شام، ما كه بلند شديم برويم سراغ ايشان حال و احوال كنيم، ديديم ايشان آمد سمت ما، يك خوش و بش اوليه كرديم و ايشان در همان جا اظهار علاقه كرد كه بنشيند با هم چند دقيقه‌اي صحبت كنيم، حالا همه‌ي سران نشسته‌اند آنجه، يك دفعه ايشان چنين چيزي گفت، نشستيم آنجا، تمام تلويزيون‌ها نشان مي‌داندند كه تمام سران ايستاده‌اند، ايشان اصرار كه بيا بشينيم يك گپ برادرانه‌اي بزنيم، مي‌گفت اين اصلا براي همه‌ي مهمان‌ها عجيب بود، مي‌گفت من اينها را فضل الهي مي‌ديدم، به خصوص صدا و سيماي عربستان روز اول كه رفتيم اصلا پوشش خيلي كوچكي از اخبار ايران مي‌داد و حتي صحنه‌هاي ورود را خيلي پوشش نمي‌داد، اما در آن موقع كه با پادشاه عربستان نشسته بوديم كل تبليغات براي ايران شروع شد، كه ايران اين طور است و آن طور است، گفت جالب بود كه بعد از اين ديديم دانه دانه تمام سران كشورهاي اسلامي دارند به پيش ما مي‌آيند و اصرار دارند كه ما به كشورشان برويم، اصلا اصرار دارند كه ما 10 دقيقه با آنها حرف بزنيم، اين خيلي مهم است. بعد مي‌گفت وقتي سخنراني ما تمام شد، يك موجي از شادي در بين تمام روساي كشورها ايجاد شد، حالا اسم نمي‌برم، ايشان در جلسه اسم بردند، حتي بعضي‌ها را اسم بردند كه خدا مي‌داند اصلا آدم باورش نمي‌شود، اينها آمده‌اند پيش من و گفتند كه خدا خيرت بدهد، تو آبروي ما مسلمان‌ها را خريدي، تو هويت دادي به اسلام، تو حرف درد دل ما را زدي، حتي آنها كه بر حسب ظاهر با امريكا رابطه دارند. از چند تا كشورها اسم بردند كه وقتي همراهان آن كشورها وقتي رهبر آن كشور حرف مي‌زدند، خودشان هم كفي نمي‌زدند، مي‌گفت وقتي كه ما صحبت كرديم، همه مشت‌ها گره كرده، حالت هم مرگ بر امريكا و هم درود بر شما. مي‌گفت با اين حالت از ما استقبال كردند و خدا مي‌داند ايشان در صحبت‌هايش اين بود كه اصلا محوريت كنفرانس رفت به سمت اين كه جمهوري اسلامي چه مي‌گويد. بعضي از بندهايي كه در قطعنامه قرار بود بيايد، اصلا حذف شد و كسي جرات نكرد وارد آن وادي‌ها شود و بعد بخش‌هايي در آن گنجانده شد از جمله اين كه حمله به يكي از كشورهاي اسلامي، به مثابه حمله به همه‌ي آنهاست. البته شايد اين عملي نشود، اما مهم اين است كه حضور ايران باعث شد كه يك وحدتي بين آنها با محوريت ايران اسلامي شكل بگيرد. آن هم توسط يك رييس جمهور بسيجي، اينها را گفتم كه شما به بسيجي بودنتان افتخار كنيد. رييس جمهور همين آرمان‌خواهي بسيجي كه شما داريد، استكبار ستيزي و عدالت‌محوري را در جهان مطرح مي‌كند و اينگونه مورد استقبال جهان اسلام قرار مي‌گيرد. ايشان قسم مي‌خورد و مي‌گفت كه يكي از سران آن كشورها به پيش من آمده بود و اصرار كه آقا تو را به خدا بيا به كشور ما، گفته بود كه طبق روابط ديپلماتيك، قبلا رييس جمهور قبلي ما آقاي خاتمي به آن كشور آمده است، حالا شما بايد بياييد، مي‌گفت گفته نه، شما بايد بياييد، يعني حضور رييس جمهور ما براي آن رييس جمهور افتخار مي‌آفريند و قدرت آن را بالا مي‌برد، الان اين جايگاه جمهوري اسلامي است

http://isna.ir/Main/NewsView.aspx?ID=News-630378

همین خبر در شرق آن لاین

http://sharghonline.ir/news/archives/001469.php

* * * *

فکر کنم این هفته که بیاید من هم چنان به مشکل کمبود وقت دچار باشم، یک کم می بخشید این وبلاگ از حالت روز نویس خوارج شده است و معلوم هم نیست کی به این حالت برگردد

مصطفی