اینقدر ذهنم شلوغ شده که نمی دونم چرا اصلا وبلاگ می نویسم. بهم ریخته و از همه جا در هم بر هم نویس شده ام. خوب می شوم. یعنی تا هفته ی دیگر که امتحان ها تمام شود. و بعد که کنکور را بدهم
. . .
خوب می شوم. یعنی خودم که امیدوارم
. . .
* * * *
درد دارم. دیشب یکی از آن میگرن های آزار دهنده به سراغم آمد، باز هم مقاومت کردم، مسکن ش را دارم، ولی آنقدر قوی است که می ترسم از مصرف کردن ش، تو دو دقیقه میگرن را آرام می کند، قبل از امتحان یک مسکن خوردم برای یک سردرد ساده، آمدم دانشگاه حالت تهوع داشتم، بعد از امتحان درد شروع شد. از پهلویم شروع می شد و می آمد تا زیر شانه ام، هست، هنوز هم هست، بهم می گن شاید سرما خوردی، دوست ندارم، من همین دیروز آنتی بیوتیک هام تمام شد، نمی خوام
I know not by what mischance in these my not old years and idlest times (I have) slipt into the title of a poet.
Sir Philip Sidney
بیست تا تست، هفت تا تشریحی، چهار صفحه و نیم می نویسم، خودم داشت خنده ام می گرفت، دستم را گذاشته بودم زیر چانه و با خونسردی می نوشتم، وقتی آمدم بیرون به ایلیا گفتم من الان غش می کنم. از صبح کتاب دستم بود. اِراتو همین هفته ی پیش بود بهم گفت: تو یه وقت استاد هات رو شرمنده خودت نکنی می ری جزوه هاشون رو می خونی، دیروز می خواستم سگ بزنم، تا سر شب شروع نکردم به خواندن، وقتی هم که شروع کردم ترکیبی بود از میگرن و حالت تهوع و کتاب تاریخ نقد ادبی که می خواندم، همه اش شب امتحان شروع می کنم تا موقع امتحان می خوانم، بعد هم می آیم خانه مثل یک جنازه
. . .
الان امیر حسین در حال اکتشافات در خانه است، کتاب نامه نگاری من توی هال افتاده، دفتر درسی فاطمه روی میز من است، هر چند لحظه یک بار می آید و می رود و یک اتفاقی تو این فاصله می افتد. الان دارد سعی می کند چراغ های خانه را خاموش کند. اینقدر باحاله، وقتی یک بچه فسقلی سمج می افته به جون اتاقت سعی می کنه چیز های جدید کشف کنه، من صورت ش را دوست دارم این موقع ها، اون صورت منو دوست نداره وقتی جیغ می زنم کتاب هام را پاره نکن
. . .
* * * *
فیلم شماره ی ویژه ی جشنواره ی فجر به مشهد رسید. دویست و ده صفحه به 900 تومان. هر سال این شماره ی ماهنامه ی فیلم را حتما می خرم، مثل یک کاتالوگ از سینما ی ایران می ماند. کلی اطلاعات خوب داره تو این شماره اش. اگر علاقه دارید بخرید. برای سینما رو ها کلی خوب تر است، چون با تمام فیلم هایی که تو سال بعد اکران می شوند آشنا خواهند شد
* * * *
شماره ی جدید فصلنامه ی مترجم از 136 صفحه به قیمت 700 تومان منتشر شده است. مصاحبه ی اصلی با بهاء الدین خرمشاهی و همراه با مطالبی است که همیشه می تواند برای یک مترجم جالب باشد. مخصوصا گزارشی که از دومین همایش ترجمه ی ادبی در ایران دارد که داغ رفتن ش به دلم ماند
* * * *
ممنون از لینک تان
http://mehdi-he.com/
این را اگر ندیده اید، بخوانید، کوتاه است و دردناک. ببخشید خانومی، تقصیر از منه که زود تر لینک ندادم به این متن، به حساب شلوغی دور و برم و زندگی م بذار
http://judy.blogfa.com/post-93.aspx
* * * *
چون بچه های کلاس دچار مشکل شده اند از نبود نقد در مورد نمایشنامه ی آقای پینتر. تنها چیزی که می شود توصیه کرد نگاه کردن به این جا است
http://www.ketablog.com/archives/000648.php
واقعا چیز خاصی در مورد این نمایشنامه نیست. من گفته ام و باز هم خواهم گفت که لطفا هر چیزی که در مورد نمایشنامه ی بکت و نمایشنامه های ابزرد – پوچ – خواندیم را کپی پیست کنید به همین نمایشنامه، پلات داستان را هم بدانید، بعید می دانم بیشتر از مسائل معمولی چیز خاصی از نمایشنامه خواسته شود
سودارو
2006-01-23
چهار و چهل و هشت دقیقه ی صبح
. . .
خوب می شوم. یعنی خودم که امیدوارم
. . .
* * * *
درد دارم. دیشب یکی از آن میگرن های آزار دهنده به سراغم آمد، باز هم مقاومت کردم، مسکن ش را دارم، ولی آنقدر قوی است که می ترسم از مصرف کردن ش، تو دو دقیقه میگرن را آرام می کند، قبل از امتحان یک مسکن خوردم برای یک سردرد ساده، آمدم دانشگاه حالت تهوع داشتم، بعد از امتحان درد شروع شد. از پهلویم شروع می شد و می آمد تا زیر شانه ام، هست، هنوز هم هست، بهم می گن شاید سرما خوردی، دوست ندارم، من همین دیروز آنتی بیوتیک هام تمام شد، نمی خوام
I know not by what mischance in these my not old years and idlest times (I have) slipt into the title of a poet.
Sir Philip Sidney
بیست تا تست، هفت تا تشریحی، چهار صفحه و نیم می نویسم، خودم داشت خنده ام می گرفت، دستم را گذاشته بودم زیر چانه و با خونسردی می نوشتم، وقتی آمدم بیرون به ایلیا گفتم من الان غش می کنم. از صبح کتاب دستم بود. اِراتو همین هفته ی پیش بود بهم گفت: تو یه وقت استاد هات رو شرمنده خودت نکنی می ری جزوه هاشون رو می خونی، دیروز می خواستم سگ بزنم، تا سر شب شروع نکردم به خواندن، وقتی هم که شروع کردم ترکیبی بود از میگرن و حالت تهوع و کتاب تاریخ نقد ادبی که می خواندم، همه اش شب امتحان شروع می کنم تا موقع امتحان می خوانم، بعد هم می آیم خانه مثل یک جنازه
. . .
الان امیر حسین در حال اکتشافات در خانه است، کتاب نامه نگاری من توی هال افتاده، دفتر درسی فاطمه روی میز من است، هر چند لحظه یک بار می آید و می رود و یک اتفاقی تو این فاصله می افتد. الان دارد سعی می کند چراغ های خانه را خاموش کند. اینقدر باحاله، وقتی یک بچه فسقلی سمج می افته به جون اتاقت سعی می کنه چیز های جدید کشف کنه، من صورت ش را دوست دارم این موقع ها، اون صورت منو دوست نداره وقتی جیغ می زنم کتاب هام را پاره نکن
. . .
* * * *
فیلم شماره ی ویژه ی جشنواره ی فجر به مشهد رسید. دویست و ده صفحه به 900 تومان. هر سال این شماره ی ماهنامه ی فیلم را حتما می خرم، مثل یک کاتالوگ از سینما ی ایران می ماند. کلی اطلاعات خوب داره تو این شماره اش. اگر علاقه دارید بخرید. برای سینما رو ها کلی خوب تر است، چون با تمام فیلم هایی که تو سال بعد اکران می شوند آشنا خواهند شد
* * * *
شماره ی جدید فصلنامه ی مترجم از 136 صفحه به قیمت 700 تومان منتشر شده است. مصاحبه ی اصلی با بهاء الدین خرمشاهی و همراه با مطالبی است که همیشه می تواند برای یک مترجم جالب باشد. مخصوصا گزارشی که از دومین همایش ترجمه ی ادبی در ایران دارد که داغ رفتن ش به دلم ماند
* * * *
ممنون از لینک تان
http://mehdi-he.com/
این را اگر ندیده اید، بخوانید، کوتاه است و دردناک. ببخشید خانومی، تقصیر از منه که زود تر لینک ندادم به این متن، به حساب شلوغی دور و برم و زندگی م بذار
http://judy.blogfa.com/post-93.aspx
* * * *
چون بچه های کلاس دچار مشکل شده اند از نبود نقد در مورد نمایشنامه ی آقای پینتر. تنها چیزی که می شود توصیه کرد نگاه کردن به این جا است
http://www.ketablog.com/archives/000648.php
واقعا چیز خاصی در مورد این نمایشنامه نیست. من گفته ام و باز هم خواهم گفت که لطفا هر چیزی که در مورد نمایشنامه ی بکت و نمایشنامه های ابزرد – پوچ – خواندیم را کپی پیست کنید به همین نمایشنامه، پلات داستان را هم بدانید، بعید می دانم بیشتر از مسائل معمولی چیز خاصی از نمایشنامه خواسته شود
سودارو
2006-01-23
چهار و چهل و هشت دقیقه ی صبح