March 31, 2006

امیر عباس هویدا، نخست وزیر محمد رضا پهلوی، با سیزده سال صدارت بیشترین دوران صدر اعظمی را در تاریخ دوران حکومت مشروطه در ایران دارد. کتاب معمای هویدا را دکتر عباس میلانی – استاد دانشگاه استنفورد، امریکا – نوشته است، کتاب از همان زمان چاپ شدن به یکی از جنجالی ترین کتاب های مطرح در بازار کتاب های سیاسی / تاریخی تبدیل شد و به یکی از پرفروش ترین ها هم، پیش از این از دکتر میلانی چند مقاله خوانده بودم و نوع نگاه ش به موضوع ها و سبک آکادمیک نوشتن ش – چیزی نایاب در کار نویسندگان ایرانی – را می پسندیدم. شاید در ایران فقط محمد قوچانی – سردبیر روزنامه ی شرق و داماد عماد الدین باقی – باشد که بتواند ظریف کاری های نوشتن مقاله را به خوبی دکتر میلانی به انجام برساند. پیش زمینه ها باعث شد تا هفته ی پیش که به دیدن خانوم دوست رفته بودم و کتاب را در کتابخانه اش دیدم، بدون هیچ مکثی کتاب را بردارم و بلافاصله هم شروع به خواندن کردم. متن کتاب برای حدود چهار روز زندگی ام را پر کرد. می توانم بگویم از این کتاب تاثیر گرفته ام

معمای هویدا
دکتر عباس میلانی
انتشارات اختران، چاپ اول اردیبهشت 1380، نسخه ای که من خواندم، چاپ شانزدهم اردیبهشت 1381، تیراژ شش هزار نسخه، 546 صفحه، مصور، شامل بر نزدیک به هفتاد صفحه یادداشت ضمیمه ی متن ها، بها سه هزار و پانصد تومان، نسخه ی موجود در بازار – همین هفته چک کردم – 4700 تومان

کتاب جلدی شرابی رنگ دارد – نزدیک به رنگ خون – روی جلد عکس هویدا است در زمان صدارت، نیمه ی صورت را داریم، نگاهی معمولی، لبی متبسم، پیپ مشهور نخست وزیر بر لب، پشت عکس سیاه، پشت جلد سه عکس کوچک است از هویدا در زندان جمهوری اسلامی، پژمرده، لم داده و نگاهش خسته است، زیر عکس ها نوشته شده است

...
به این نتیجه رسیدم که باید تاریخ مان را از نو بخوانیم و بسنجیم، پذیرفتم که به نوعی خانه تکانی تاریخی محتاجیم. به نظرم رسید که فرضیات و گمان ها و جزمیات پیشین را وا باید گذاشت و شناخت هر کس را از نو با پیروی از روش پیشنهادی دکارت بیاغازیم. او می گفت در جستجوی روش علمی، لازم دانستم که همه ی فرضیات پیشین را نادیده و نپذیرفته بگیرم، و در همه چیز شک کنم جز در وجود ذهنیتی شکاک. ما نیز در ارزیابی دهن و زندگی هر کس باید، به گمانی، با این فرض شروع کنیم که هیچ چیز قابل اعتنا و اعتمادی درباره اش نمی دانیم. باید این فرض را بپذیریم که دانسته ها و شنیده های پیشین مان شاید به قصد گمراهی مان بوده و تنها با ذهنی پالوده از رسوبات گذشته می توان به گرته ای از حقیقت دست یافت

کتاب در شانزده فصل و اول به زبان انگلیسی نوشته و سپس به فارسی – توسط خود دکتر – برگردانده شده و در هین ترجمه دوباره تصحیح هم شده است – بر اساس زیر نویس های کتاب می گویم. کتاب حول زندگی امیر عباس هویدا از تولد تا تیر باران در زندان قصر توسط خلخالی – قاضی دادگاه انقلاب ایران که سه ماه بعد از انقلاب در یک مصاحبه با افتخار گفته است حکم اعدام چهار صد نفر – باز اعداد را گم کرده ام، یا سیصد نفر – را داده است و تعداد کسانی که در طول دوران او اعدام و تیر باران شده اند نا معلوم است، خلخالی تقریبا یک سال پیش در تهران در گذشت، مسعود بهنود از آخرین دیدارش در بیمارستان با خلخالی می گوید که به او گفته تو همان عینکیه هستی؟ اگر دست من بود اعدام ت می کردم – بهنود در مورد خلخالی چند مقاله دارد، دکتر نوری زاده هم توی متن هایش بار ها به نام او اشاره کرده است، اگر بتوانم لینک ها را پیدا کنم اضافه می کنم، الان از حافظه کمک می گیرم

کتاب در حالی که پاسخگوی بسیاری از سوالات ذهنی ام بود، سوالات بیشماری را هم برای من به وجود آورد

اول اینکه من هیچ دیدگاه مستندی در مورد حکومت محمد رضا پهلوی بر ایران نداشتم. چیز هایی که می دانستم حرف های یک طرفه ای بود که در دوران کودکی در ذهنم فرو کرده بودند که همه شان با مقایسه های بیشتر اقتصادی با زمان حاضر فرو ریخته بود، هیچ درکی از استبداد پهلوی نداشتم، در کتاب نمونه های مستند فراوانی هست که این استبداد را به من نشان می دهد، یعنی می توانستم درک کنم که واقعا با یک دیکتاتور طرف هستم، دیکتاتوری اوهام زده، نظام اداری ایران در زمان پهلوی در کتاب به گونه ای بحث شده است که خلا های ذهنی من را پر کند، باید بگویم که در تاریخ ضعیف هستم، یک سوم کتاب گذشته بود که فهمیدم من تمام مدت فکر می کرده ام که اسد الله علم همان امیر عباس هویدا است

دوم اینکه من درک درستی از اینکه چرا انقلاب شد نداشتم، دو واحد ریشه های انقلاب اسلامی را ترم پیش گذراندم، استاد درس بیشتر وقت کلاس را به حرف زدن در مورد شورش های شیعه در تاریخ اسلام گذراند و بحث انقلاب را در جلسه ی آخر رد کرد، من وقتی دیدم که در جزوه ی یکی از دوستان که در یک ساعت دیگر همین کلاس را نشسته بود هم مسئله ی انقلاب ها و انواع آن که طرح شده است انقلاب فرهنگی فقط نام برده و چیز دیگری درباره ی آن نیست فهمیدم که در این کلاس اصلا بحث انقلاب مطرح نیست، نمی شود در زمان حاظر برای دانشجویان امروزی حرف انقلابی را زد که درکی از آن ندارند، خوب من هم مثل تقریبا نصف کلاس از این درس بیست گرفتم و معدلم بالا تر رفت و تمام شد، ولی سوالات ماند، چرا انقلاب شد؟ این کتاب زمینه های انقلاب را بحث می کند و پاسخگوی سوالات است، ولی به من نمی گوید چرا وقتی با آمدن دولت بختیار و رفتن شاه، وقتی مردم به اهداف خود رسیده بودند انقلاب ادامه پیدا کرد تا برسیم به اعدام های دهه ی شصت؟ جنگ هشت ساله؟ و هزاران مسئله ی دیگر، کتاب جوابی برای این سوال ها ندارد، با شلیک سه گلوله ی هفت تیر به هویدا و توضیح تدفین او، کتاب پایان می یابد. یک کتاب خوب دستم هست، مقدمه ای بر انقلاب اسلامی که آقای دکتر صادق زیبا کلام نوشته است و هنوز نخوانده ام، امیدوارم آن کتاب – با شناختی که از دکتر زیبا کلام دارم – بتواند جواب گوی این سوالاتم باشد

تعدادی سوال هم برایم پیش آمده است

ما در زمان محمد رضا پهلوی، رشد اقتصادی واقعی داشته ایم یا اینکه آن چه بوده بر اساس تاثیر مستقیم افزایش قیمت نفت – از پنج دلار به سی دلار – بوده است؟ اصلا دولت شاهنشاهی برای اقتصاد چه کرده است؟

ساواک واقعا چه بوده است؟

آزادی های اجتماعی در چه حدی بوده است؟

نقش شایعات در مسائل اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی ایران چیست؟ چرا سیستم شایعه هنوز هم قدرتمند است؟ چرا می توان به کسی با تمام قدرت حمله کرد و بدون ارائه ی مدرکی او را محکوم کرد و بعد هم این حرف پخش می شود و طرف بد بخت می شود؟ چرا این سیستم هنوز هم کاربرد دارد؟

پیش زمینه ها چه نقشی در زندگی ما داشته اند؟ مثلا بابا همین کتاب را با دقت ورق زد که بفهمد هویدا بهایی بوده یا نه؟ خوب پدرش بهایی بوده و خودش هم لائیک، خوب بابا کتاب را کنار گذاشت و به جواب سوال ش رسیده بود، برادرم پرسید خوب این که بهایی بوده است مگر چه اشکالی دارد؟ سوال مهمی بود، مگر تبلیغ بهائیت داشته؟ مگر بهایی بودنش – که همین هم سوال است – نقشی در صدارت ش داشته است؟ سوال من این است که چرا باید فکر کنیم چون مثلا طرف یهودی است، باید حواسمان باشد که طرف آمده یا جاسوسی کند، یا پول با سود بالا قرض می دهد، یا . . . بابا یهودی ها چند هزار سال است در ایران هستند، بهایی ها هم خودمان را تکه تکه هم بکنیم وجود دارند
.
.
.
این قسمت را مجبورم سانسور کنم


کتاب را امشب تمام کردم و مسائل مختلف در ذهنم چرخ می خورند، اگر به تاریخ و سیاست علاقه مند هستید و مثل من سوال های بی جواب بیشمار دارید، این کتاب می تواند مفید باشد، اگر نخوانده اید، وقت تلف نکنید، هنوز چند روز از تعطیلات مانده است

سودارو
2006-03-30
یازده و یک دقیقه ی شب