مهم
مهم
آن شاخه اقاقی است
که در دستان تو به عشق می رسد .
مهم
آن کوچه های تو در توی باران خورده است ،
که قدمهای تو را می شمارد .
مهم
آن جاده های پر هراس است ،
که همیشه تو را در خود گم می کنند .
مهم
این دفترهای پر شعر است ،
که خط به خط تو را تکرار می کنند .
مهم
باران است .
مهم
سکوت است .
مهم
آبی نگاه توست .
مهم
تو هستی
که دیگر نیستی ...
بی بهانه
آن کس که تو را به عشق بازی مهتاب می برد ،
چگونه نمی تواند پرده های شب را فرو اندازد ؟
تنها ،
دستانت را بگشا ...
ببین که آفتاب اسیر مشت تو بود ...
بنفشه مکاری