May 28, 2004

رو به روي تجسم دردناك يك
اندوه
صورت سپيد تو بر روي تخت
سنگي نشسته است، و هوا
... را نگاه مي كند

نشسته ام و دارم سكوت را نگاه مي كنم، دنيا درون ذهنم بود و الان همه چيز تهي است برايم
براي هزارمين بار يك آهنگ انريكو را نگاه مي كنم

Could I have take kiss forever

نمي دانم چرا اين روزها از ريتم اين آهنگ خوشم مي آيد
الان هم جلوي چشمم است
... الان كه مي نويسم

امروز خانوم بالا بلند تر از هر بالا بلندي جلوي من را گرفت و اشاره كرد به رفتار كاملا تندي كه من در كلاس درس گروهي با دون ژوان عزيزمون داشته ام
نمي دانم، شايد بايد همين جا از تمام كساني كه اين روزها تندي زبان و رفتار مرا مي بينند عذر خواهي كنم
كه من اصلا خودم نيستم، از 5 ماه پيش تا به حال ... كه همه روزهايم در سايه اي از زندگي مي گذرد

ببخشيد

* * * *
امروز بالاخره توانستم پرستو را سر حال ببينم و توانستيم چند كلمه اي با هم صحبت كنيم
كمي از سر در گمي اين روزهايم دور تر شدم
و كمي گيج تر ايستاده ام امروز ... پرستو راست مي گويد، من خودم بايد جنبه داشته باشم
و من جنبه ي اين رفتار را دارم؟ تو چي فكر مي كني فرشته ي بال دار خال خالي من ؟

* * * *
روز جمعه، يعني همين امروز ساعت 5 بعد از ظهر در سالن هلال احمد _نزديك باغ ملي_ مراسم بزرگداشت
گل آقا برگزار مي شود كه انجمن وب لاگ نويسان مشهد برنامه را اجرا مي كند
من آن جا خواهم بود_ اگر مشكلي پيش نيايد_ و اگر دوست داريد شما هم بياييد

متشكر

سودارو
2004-05-28
يك دقيقه بامداد