May 29, 2004

دختر خانوم لطف كرده و در وب لاگش من و دو نفر ديگه رو به چند تا جمله ي عاشقانه مهمان كرده و حرف هاي جالبي زده كه ارزش خواندن را دارد. اميدوارم شما هم از اين عشق سرشار دختر خانوم به ما سه تا پسر لذت وافر ببريد

* * * *

همه رفته اند بيرون و الان نزديك ظهر است
امروز صبح توانستم يك فيلم را به آخر برسانم

Paradiso

البته اگر درست نوشته باشم ، يك فيلم ايتاليايي است كه در زمان خودش نخل طلاي كن و اسكار بهترين فيلم خارجي را برده، شاهكاري بود دلپذير
از بانوي عاج سپيد متشكرم كه فيلم را براي من آورد
و مرا به خاطرات شاد يك عشق قديمي برد
كه توانستم ديشب خواب هاي قشنگي ببينم

مرسي
صبح

* * * *

گوته براي يك كار يه دقيقه اي به من زنگ زده بود و نتيجه اش اين شد كه 40 دقيقه با هم صحبت كرديم
دارم بهتر مي شوم
اميدوار باش
بعد از ظهر

* * * *

دو ضلع يك مثلث به هم نمي رسند
من ديدم
تو دور شدي و من در ضلع ديگر قرار داشتم
نه ... چيزي گم نشده بود
من دست هايم را بو مي كشم و تو را پيدا مي كنم
... بوي ملايمت را
مي داني ... بوي گل ياس مي دهي، با بوي گل مريم
كه بر درخت پرتقال گل داده باشد
نمي دانم اين بو وجود دارد يا نه ... ولي من با تمام وجودم تو را حس كردم
بر دست هايم
بر زندگي ام
بر لحظه هايم
مي داني ... من بارها اين راه را و اين بها را براي سدريك داده ام
و مي دانم كه پشيماني جايي در لبخند هاي ما ندارد
مي دانم كه اين راه ارزش هايش را دارد
اگر ... اگر همان بچه هاي كوچك هميشه بمانيم ... دوستت دارم
دوستت دارم
و سايه هايت را از دور مي بويم
عطر ملايم را احساس مي كنم و
سرم را در موهايت گم مي كنم و تو سر بر سينه ام محو مي شوي

شب هاي تابستاني را دوست دارم
سكوت هايش را ... و تو را
كه در هواي نيم گرم بر من طلوع مي كني
و مرا در دست هايت زندگي مي بخشي ... آه
آه، خدا را شكر
خدا را شكر

* * * *

سرم را بلند كردم
و يك آن همه چيز محو بود
يك رويا ... ؟ تو مي گويي رويا نيست
و رويا نبود

نشسته ايم
و براي ابد نشسته باقي مي مانيم

حتا اگر روژ لب ها پاك شوند

شب
نه و سي و دو شب
امروز 8 خرداد است
بيست و هشت مي
و همه زندگي من

* * * *

من توپم، تو شطوري ؟