August 13, 2004

اوایل هفته گذشته با برادرم رفته بودیم و صندلی کامپیوتر و یک قفسه فلزی برای کتابخانه من که دیگر جا نداشت خریدیم. آمدیم خانه گفتند حالا که می خواهی کمد بگذاری اتاقت را هم رنگ کن. خوب من سه روز گذشته را در حال سرگرمی بهداشتی رنگ کردن اتاق بودم و دیوارها الان یک رنگ گل بهی ناز گرفته. ژورفینا هم کلی احساس وقار و جاافتادگی می کنه، بعد از رایتر که حدود یک ماه پیش گرفتم، الان برادرم صندلی کامپیوتر و پرینتر خریده و الان ژوزفینای 33 ساله من خیلی با حال شده. چون بی خبر رفته بودم این پست را می گذارم که زنده ام. الان یک ساعت است که کامپیوتر را نصب کرده ایم و کلی خسته ام و دوست دارم فقط ِ فقط بخوابم

تا بعد
سودی
2004-08-13
دو و چهل و سه بعد از ظهر