August 22, 2004

The next best thing

نمی دانم این فیلم را دیده اید یا نه. در کل یک فیلم بی مزه است که چند وقت پیش تماشایش کردم چون می خواستم تمام شود. ولی فیلمی است که در ذهنم یک مثال مهم از آن چه است که در غرب آزادی نامیده می شود و به ما فقط بویش می رسد: هر چیزی در آن جا سر جای خودش است

در فیلم یک گروه مردان همجنس باز هستند و خوب در جامعه به همین نام شناخته می شوند و در دادگاه هم که یکی شان برای حضانت کودکی که فکر می شد پسر اوست و نیست می جنگد، در آن جا هم مرد در روبه روی مادرش هم ابایی ندارد به صراحت آن چه را که هست بیان کند. خوب، شاید چون قبول شده است این گونه باشد

اگر به گوشه صفحه نگاه کنید لینک های جدید را می بینید که دیروز قرار دادم. از میان آن ده لینک دیروزی یکی وب لاگ بچه تهرون است. مال سیاوش بلورانی مقیم تورنتو. شاید در بعضی مواقع چرت و پرت سر هم می کند. ولی من این وب لاگ را خیلی دوست دارم مرتب دیدارش می کنم، چون نویسنده آن سر جای خودش است. یعنی اگر خیط شده، خندیده، پز داده، دعوا کرده، سکس داشته، می خواهد به دختر ها گیر بدهد و ... می تواند بیانشان کند. راحت است. غذاب حرف هایش را پشت سر ندارد. و این چیزی است که چقدر ما در این سرزمین کم داریم

که سر جای خودمان باشیم و اگر جنایتکار و قاتل نباشیم که محدود شویم کسی کاری به کارمان نداشته باشد
یک بعد آزادی همین است

* * * *

من دیروز که لینک ها را چک می کردم وب لاگ های علی قدیمی و زن نوشت باز نشد. من نمی دانم که من اشتباه کرده ام یا کارت جدیدی که از آن استفاده می کنم سانسورشان کرده است. لطفا یکی از دوستان که از خارج از کشور به وب لاگ متصل می شود این دو تا لینک را چک کند و خبرش را به من بدهد. چون ظاهرا آدرس ها که درست است

* * * *

خانواده معظم اسباب کشی کردند. یعنی به قول خان داداش اسباب هاشان مسقر شدند و خودشان نه
ببینم امروز می تواند یک ناخونکی به دوران ویکتورین ها بزنم و یه داستان کوتاه بزنم تو رگ یا نه

سودی خواب آلو
صبح کله سحر
شش و دو دقیقه
2004-08-22