August 27, 2004

در دبیرستان های ایران واحد بی مصرفی تدریس می شود به اسم دفاعی یا چیزی شبیه به آن. یک بار اجباری و برای بار دوم اختیاری است که بخواهی بخوانی اش یا نه. من مجبور شدم برای هر دو بار این واحد را تحمل کنم. در بار دوم، یک مرحله حضور در پادگان هم داشت و شلیک با مسلسل – کلاشینکف فکر می کنم – هم در برنامه درسی گنجانده شده بود. یادم هست وقتی گلوله ها را گرفتم و بعد در صف ایستادم و می خواستم بروم تا تفنگ را تحویل بگیرم به مسئول مربوطه گفتم: نمی شود من تیراندازی نکنم؟ و او جواب داد وقتی برگردی دلت می خواهد دوباره بروی. من رفتم و تیر ها را در میان فضا و مثلا به سمت هدف خالی کردم و و قتی برگشتم دلم می خواست به آن مرد بگویم: هنوز هم دلم نمی خواهد تیر اندازی کنم

امیدوارم هیچ وقت مجبور نشوم تفنگی را در میان دستانم بفشارم

جدای این مسئله که این واحد چقدر بی مصرف است در مقابل دو واحد کمک های اولیه و بهداشت که آن هم یک درس اختیاری است و چقدر شیرین و چقدر مورد نیاز، آن هم برای ما مردم ایران که رانندگی مان شهر ها و جاده ها را مثل مناطق جنگ زده کرده است – هنوز هم کشتارهای جنگ عراق نتوانسته بیش از یک سوم مرگ های تصادفات جاده ای ایران را شامل شود. و نیز با مسائلی مثل یک زلزله که در چیزی حدود بیست و پنج ثانیه طبق آمارهای رسمی بیست و پنج هزار و طبق آمارهای غیر رسمی پنجاه و پنج هزار تن از مردم این سرزمین را در بم به خاک و خون می کشد و تا بیست و چهار ساعت هیچ امداد گری وارد شهر نمی شود و یک منطقه بزرگ که گفته می شود بیش از ده هزار نفر در آن مردند تازه بعد از چهل و هشت ساعت که یک زن با بچه در بغل خود را به امداد گران می رساند و به گریه می افتد به امداد گران شناسناده می شود. در این چنین سرزمینی این واحد کمک های اولیه و بهداشت مهم ترین چیزی است که باید در دبیرستان ها تدریس شود و اختیاری است آن واحد دفاعی اجباری برای بار اول و بی مصرف

ببخشید. خیلی از مطلبم دور شدم. جدای از بی مصرف بودن این واحد های دفاعی، یک مسئله هم در ذهن من به وجود آمده است، که این واحدها را گذاشته اند که همیشه پسران این سرزمین آماده دفاع از حکومت باشند و در شرایط جنگی بتوانند در ارتش بسیج کنند

از ابتدای ورودم به دانشگاه در ترس از جنگ هستم. یادم هست قبل از ورود بهدانشگاه با امید در پارک قدم می زدیم و من به آسمان نگاه می کردم وآرام گفتم دوست ندارم هیچ هواپیمایی پرواز کند

هواپیماهای جنگی را می گفتم

وقتی به امید گفتم اگر امریکا به ایران حمله کند در جنگ شرکت نمی کنم و اگر مجبورم کنند در اولین فرصت خودم را تسلیم می کنم، جا خورد

من از جنگ متنفرم، و از جنگ برای اشتباهات آدم هایی که به من هیچ ربطی ندارند بیشتر

خاطره ای از جنگ ایران و عراق ندارم. خیلی کوچک بودم و برایم تعریف می کنند از فامیل که در اواخر جنگ به مشهد که از موشک و بمب در امان بود پناه آورده بودند و از شیرین کاری هایم می گویند

و
...

این روزها همه اش از جنگ می شنوم. واشنگتن پست رسما برنامه حمله اسرائیل به مراکز هسته ای ایران را منتشر کرد. شایعات جدید می گویند موشک هایی در شمال عراق مستقیما به هدف های ایرانی نشانه رفته اند و منتظر اشاره ای برای حمله اند

بوش دارد در انتخابات کم می آورد و احتمال حمله به ایران برای جلب آرا زیاد است. فراموش نکنیم که بلر در زمان جنگ با عراق – جنگ خلیج 2 – جزومحبوب ترین نخست وزیرهای تاریخ انگلستان شد و فقط مارگارت تاچر توانست نزدیک به او بیاستد. فراموش نکینم که درست در زمان جنگ عراق چهل و نه درصد مردم امریکا از حمله به ایران حمایت می کردند

و حالا ... جدید ترین شایعات می گویند قسمتی از القاعده در نقطات امن ایران مخفی شده اند. و من می ترسم از جنگ، از آن لحظه که هواپیماها به پرواز در آیند

سودارو
2004-08-27
شش و هشت دقیقه صبح