August 01, 2004

ROBERT FROST: THE AIM WAS SONG
By: Jean Gould
The life story and some of the best-known poems of the winner of 4 Pulitzer prizes for poetry.

این کتابی است که این روزها و بعد از به پایان رساندن خواندن گزیده اشعار آقای فراست در دستم گرفته ام. خوب، این شاعر هم مثل همه مان یک موجود مغرور از خود راضی است. در این موضوع شکی نیست ( البته خودخواهی شاعران و نویسندگان در مقابل خودپسندی دیوانه وار موسیقی دانان تقریبا هیچ است، البته همیشه استثنا هم پیدا می شود) مثال هایی در کتاب آورده شده است که اگر می خواهید خودتان بخوانید

یک مسئله مرا کمی آزار می دهد و آن هم این موضوع است که من از خواندن این زندگینامه متوجه شده ام که طاهرا بعد از هیجانات اولیه دوران آفرینش، رابرت فراست بیشتر از اینکه شعر بسراید اقدام به ساختن شعر کرده است. ببینید، کسانی مثل فروغ فرخزاد هیچ وقت شعر نساخته اند. شعری غلیانی ست درونی که به صورت شعر فوران می کند. فروغ هیچ وقت هیجان های پاره پاره اش را دور هم نچیده که یک آفرینش ادبی انجام دهد. اینکه رابرت فراست حتا شعرهایش را به همسرش نشان نمی داده تا زمانی که نسخه نهایی آماده می شده است فقط یک چیز را می گوید: او شاعری نویسنده است. برای همین هم با وجود این که کتاب گزیده اشعار وی از کتاب های مختلف رابرت فراست اشعاری را انتخاب کرده است، در زبان نوشتاری اشعار (فرم) تقریبا هیچ تفاوت فاحشی ایجاد نمی شود ( مقایسه کنید اشعار دوره ی اول آفرینش ادبی فروغ را با ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد) و این موضوع نشان گر یک چیز است: اجازه نداده اند فراست پیشرفت کند. این را می گویم چون از آن چه از این کتاب بر می آید آقای فراست به شدت تحت تاثیر ادیتورهایش بوده است

یادم هست که با فرشته بال دار خال خالی رفته بودیم به یک شب شعر، وقتی آمدیم بیرون من یک نفس راحتی کشیدم و گفتم که اگر یک چند بار دیگر به یک چنین جایی بیایم هیچ وقت دیگر نمی توانم شعر بنویسم

حق دارم، حالا رابرت فراست را دارم که تحت تاثیر ادیتور ها و با دست خودش فقط شده بهترین شاعر قرن بیستم امریکا، در حالی که می توانست بهترین شاعر تاریخ ایالات متحده باشد

سودارو
2004-08-01
پنج و سی دقیقه صبح