August 21, 2004

خواب آلوم. خیلی خیلی خیلی. دیشب مثل اسب کار کردم (تو فارسی ما می گیم مثل خر یا سگ و توی انگلیسی اسب ها مشهور به پرکاری هستند، خوب من قیافه ام به کره اسب ها بیشتر شبیه تا سگ و خر) تو عمرم این قدر ظرف خشک نکرده بودم که دیروز تو جریان اسباب کشی خاندان معظم انجام شد. شونصد تا جعبه باز کردم و آخر سر دادم در آمد وقتی باز یک بسته از این ظرف های نشکن قهوه ای پیدا شد

خسته ام. پس مغزم کار نمی کنه. خوب چیز خاصی هم ندارم بگم

خانوم رجبی دارن کارنامه های زبان را در اختیار دانشجویان خیام قرار می دهند. قیل از حرکت به سمت دانشگاه قاب عکس فراموش نشود

همان طور که می بینید بلاگ رولونگ پس ورد من رو قبول نمی رد – ظاهرا چون می دونست خودم باز نکردم – و من یک بلاگ رولینگ دیگه گرفتم – دلش بسوزه – و امروز هم باید چند تایی لینک اضافه کنم

و دیروز باز بلاگر اذیت کرد پست من دو بار پابلیش شد

و این که در اورکات می توانید یک جامعه تحت نام
Khayaam University
پیدا کنید که مال دانشجویان خیام می باشد. آقایان و خانوم های دانشجو لطفا عضو شوند
از آن جا روی گزینه مصطفی که بروید به من می رسید که بدون عکس دارم مرموز و بی خیال همان دور و بر ها می پلکم

ها
خوابم می آید
صبح بخیر

سودی
2004-08-21
پنج و چهل و هفت دقیقه صبح