نور، چراغ اصلی اتاقم مشکل پیدا کرد و من در تاریکی فرو رفته ام، نور های دیگر اتاقم کم هستند، برای کتاب خواندن از یک چراغ مطالعه استفاده می کنم که یک لامپ دویست و سی زده ام بهش و کلی خنده دار شده است، خودم که شعور تعمیر وسایل برقی م زیر صفر است، فعلا هم با بابا مسائل مهم تری هست که نمی شود زیاد وارد مذاکره شد تا چراغ را درست کند، زیاد دل خوشی ندارد تمام شب چراغ اتاقم روشن است، برادرم هم تا تعطیلات بین ترم نمی آید خانه، به من باشد تا آن زمان به روش موش های کور زندگی می کنم
* * * *
اتاقم مورد هجوم سه عدد خواهرزاده قرار گرفته، دیشب آمده بودند اینجا بعد از افطار آرش دی جی گوش می کردند و کلی حال می کردند، دومیه کوسن گذاشته بود روی صندل کامپیوتر و لم داده بود، دومی هم هی یک آهنگ رو می گذاشت تکرار شود ( تیکه تیکه کردی دل ِ منو ) و سومی هم در حال کنکاش بود و تلفن را مقداری مورد لطف قرار داد و بعد هم پایش به صندلی کامپیوتر گیر کرد و با صورت در حین چهار دست و پایی خورد زمین و بعد هم پنکه را انداخت رو خودش، خیلی خونسرده، وقتی خود ش دست گل به آب می ده، اصلا به روی مبارک نمی آره و خیلی جدی درد می کشه و اخم هم نمی کنه، من گفتم الان کلی گریه می کنه پنکه رو انداخته رو خودش، بلند ش کردم، شروع کرد به خندیدن، باید ببینم الان چی کجاست، وقتی می روند من یک کم دچار زحمت فراوان برای یافتن اجسام می شوم
دیروز مامان و خواهرم تلفنی صحبت می کردند، امیر حسین هم حوصله ش سر رفته بود، پریز تلفن را کشید، بچه ی یک ساله نمی دانم از کجا می دانست، شاید هم همون دیروز تازه فهمید چی کار کرده، دیروز بالاخره موفق شد تلویزیون را هم خاموش کند، فعلا ما کلا در مورد تمامی انواع هنر نمایی ها در حال تشویق امیر حسین هستیم
* * * *
شب بود، سال ها پیش، توی خواب و بیداری بودم، تلویزیون روشن بود و صدایش می آمد، اخبار ساعت هفت بود، من همین جور دراز کشیده بودم و گوش می کردم، توی اخبار اعلام کرد که نشریه ی خانه توقیف شده است، بعد از آفتابگردان تنها مجله ی نوجوانان بود که دوست داشتم، عضو خانه بودم، مشترک مجله، کلی برایم خوب بود آن روز ها، دادگستری ایران داد حکومت را گرفت و ذهنیت آن روز هایم را به حکم توقیف از من دزدید. فقط وقتی هفته نامه ایران جوان توقیف شد دوباره برای یک مجله که رفت گریه کردم
محمد رضا زائری، جزو معدود افراد اصول گرا که می شود وجود ش را تحمل کرد، کسی که توانسته بود خانه را به وجود بیاورد و خانه ی روزنامه نگاران جوان و چندین مجله ی وابسطه به آن را، به حکم قالیباف شده است سردبیر همشهری و قرار است بشود مدیر مسئول روزنامه
همشهری یک روزنامه ی عوام گرا است، یعنی ادعایی ندارد، می خواهد بفروشد و بیشتر دوست دارد آگهی چاپ کند تا مطلب، زمان کرباسچی و زمان خاتمی قابل تحمل بود، در روز های اول کار احمدی نژاد یک سقوط در روزنامه اتفاق افتاد، چنان افت کرد روزنامه که وحشت می کردی، غلط های تایپی کوچک ترین شان بود، اشتباهات فاحش در خود روزنامه که خواند ش را عذاب آور می کرد، چند هفته ای است که حداقل می شود روزنامه را ورق زد بدون حالت تهوع، امیدوارم آقای زائری بتواند همان شور خانه ی روزنامه نگاران جوان را اینجا هم زنده کند و دوباره روزنامه ی همشهری، برای همشهری ها منتشر شود
وبلاگ آقای زائری
http://zaeri.persianblog.com/
سایت ایشان
http://www.zaeri.com/
* * * *
انجمن علمی زبان ِ دانشگاه کم کم دارد به خودش می آید، از هفته ی پیش پنل دیسکاشن ها شروع شد و الان هم ادامه دارد، از این هفته یک پیشرفت قابل توجه در امر پنل خواهیم داشت، به جای یک بار در هفته، دو بار خواهد بود، یعنی کسی بهانه نیاورد من وقت نداشتم، امروز، یکشنبه می توانید جلسه را در ساعت دوازده تا یک با موضوع ثروت شرکت کنید، روز چهارشنبه هم موضوع دوستی خواهد بود، فکر می کنم در اتاق 112 تشکیل بشود، مطمئن نیستم، اول از روی برد زبان چک کنید
ضمنا، یک کلاس ادبیات هم کانون شاعران و نویسندگان دارد که از روز دوشنبه ی این هفته شروع می شود، کلاس دست من است و روی برد هم اعلام نشده است، کلاس به صورت رجستری است، هر کسی نمی تواند بیاید، فعلا حدود سیزده نفر هستند که هفت نفر آن ها را خودم انتخاب کرده ام، شش نفر هم داوطلب شده اند، برنامه ای که ریخته ام به صورتی است که کلاس ها را مفید، ولی وقت گیر خواهد کرد، البته طوری که به درس ها لطمه نزند، اگر کسی می خواهد در کلاس ها شرکت کند به من میل بزند
Soodaroo@gmail.com
هنوز تا ظرفیت کلاس تکمیل شود – حداکثر بیست و پنج نفر – جا هست، ولی اگر می آیید بدانید که باید تحمل هر چیزی را داشته باشید، کلاس قوانین خودش را خواهد داشت و خیلی هم سخت گیر خواهم بود و راحت بگویم، اگر لازم باشد از کلاس هم بیرون خواهید شد. مباحث کلاس به صورت کلی ادبیات و مشتقات آن، بر اساس دیدگاه مدرن آن است، فعلا از داستان کوتاه شروع می کنیم و می رویم سراغ نمایشنامه و بعد هم شعر، و آخر هم رمان، این بین در مورد سینما و موسیقی و تئاتر و هنر کتاب خوانی هم صحبت خواهد شد. ضمنا مشق شب هم خواهید داشت
* * * *
می دانید هنر هورالد پینتر که نوبل ادبیات امسال را برد چیست؟ اینکه نشان تان می دهد چقدر حرف زدن سخت شده است، اینکه چقدر سخت است دو تا آدم منظور هم را بفهمند، اگر می خواهید با ایشان آشنا شوید، توی کتاب
Understanding Drama
که مال انتشارات رهنما است، دو تا از نمایشنامه های ایشان هست، یکی اتاق و دیگری فکر می کنم معنی اش آسانسور غذا بشود که اشتباها گارسون لال ترجمه شده است، دو تا از نمایشنامه های ایشان هم در کتاب
Literary School
مال خانوم فرح یگانه چاپ انتشارات رهنما هست، نمایشنامه ها کوتاه و با زبانی ساده هستند، خواند شان وقتی از شما نخواهد گرفت، هر دو کتاب هم در کتاب خانه و هم در بازار موجود است، می توانید تهیه کنید
سودارو
2005-10-16
چهار و بیست و پنج دقیقه ی صبح
یک پنجره، یک وبلاگ که شاید چون در مورد موضوعاتی که دوست دارم می نویسد برایم جالب بود
http://yekpanjare.blogspot.com/
* * * *
اتاقم مورد هجوم سه عدد خواهرزاده قرار گرفته، دیشب آمده بودند اینجا بعد از افطار آرش دی جی گوش می کردند و کلی حال می کردند، دومیه کوسن گذاشته بود روی صندل کامپیوتر و لم داده بود، دومی هم هی یک آهنگ رو می گذاشت تکرار شود ( تیکه تیکه کردی دل ِ منو ) و سومی هم در حال کنکاش بود و تلفن را مقداری مورد لطف قرار داد و بعد هم پایش به صندلی کامپیوتر گیر کرد و با صورت در حین چهار دست و پایی خورد زمین و بعد هم پنکه را انداخت رو خودش، خیلی خونسرده، وقتی خود ش دست گل به آب می ده، اصلا به روی مبارک نمی آره و خیلی جدی درد می کشه و اخم هم نمی کنه، من گفتم الان کلی گریه می کنه پنکه رو انداخته رو خودش، بلند ش کردم، شروع کرد به خندیدن، باید ببینم الان چی کجاست، وقتی می روند من یک کم دچار زحمت فراوان برای یافتن اجسام می شوم
دیروز مامان و خواهرم تلفنی صحبت می کردند، امیر حسین هم حوصله ش سر رفته بود، پریز تلفن را کشید، بچه ی یک ساله نمی دانم از کجا می دانست، شاید هم همون دیروز تازه فهمید چی کار کرده، دیروز بالاخره موفق شد تلویزیون را هم خاموش کند، فعلا ما کلا در مورد تمامی انواع هنر نمایی ها در حال تشویق امیر حسین هستیم
* * * *
شب بود، سال ها پیش، توی خواب و بیداری بودم، تلویزیون روشن بود و صدایش می آمد، اخبار ساعت هفت بود، من همین جور دراز کشیده بودم و گوش می کردم، توی اخبار اعلام کرد که نشریه ی خانه توقیف شده است، بعد از آفتابگردان تنها مجله ی نوجوانان بود که دوست داشتم، عضو خانه بودم، مشترک مجله، کلی برایم خوب بود آن روز ها، دادگستری ایران داد حکومت را گرفت و ذهنیت آن روز هایم را به حکم توقیف از من دزدید. فقط وقتی هفته نامه ایران جوان توقیف شد دوباره برای یک مجله که رفت گریه کردم
محمد رضا زائری، جزو معدود افراد اصول گرا که می شود وجود ش را تحمل کرد، کسی که توانسته بود خانه را به وجود بیاورد و خانه ی روزنامه نگاران جوان و چندین مجله ی وابسطه به آن را، به حکم قالیباف شده است سردبیر همشهری و قرار است بشود مدیر مسئول روزنامه
همشهری یک روزنامه ی عوام گرا است، یعنی ادعایی ندارد، می خواهد بفروشد و بیشتر دوست دارد آگهی چاپ کند تا مطلب، زمان کرباسچی و زمان خاتمی قابل تحمل بود، در روز های اول کار احمدی نژاد یک سقوط در روزنامه اتفاق افتاد، چنان افت کرد روزنامه که وحشت می کردی، غلط های تایپی کوچک ترین شان بود، اشتباهات فاحش در خود روزنامه که خواند ش را عذاب آور می کرد، چند هفته ای است که حداقل می شود روزنامه را ورق زد بدون حالت تهوع، امیدوارم آقای زائری بتواند همان شور خانه ی روزنامه نگاران جوان را اینجا هم زنده کند و دوباره روزنامه ی همشهری، برای همشهری ها منتشر شود
وبلاگ آقای زائری
http://zaeri.persianblog.com/
سایت ایشان
http://www.zaeri.com/
* * * *
انجمن علمی زبان ِ دانشگاه کم کم دارد به خودش می آید، از هفته ی پیش پنل دیسکاشن ها شروع شد و الان هم ادامه دارد، از این هفته یک پیشرفت قابل توجه در امر پنل خواهیم داشت، به جای یک بار در هفته، دو بار خواهد بود، یعنی کسی بهانه نیاورد من وقت نداشتم، امروز، یکشنبه می توانید جلسه را در ساعت دوازده تا یک با موضوع ثروت شرکت کنید، روز چهارشنبه هم موضوع دوستی خواهد بود، فکر می کنم در اتاق 112 تشکیل بشود، مطمئن نیستم، اول از روی برد زبان چک کنید
ضمنا، یک کلاس ادبیات هم کانون شاعران و نویسندگان دارد که از روز دوشنبه ی این هفته شروع می شود، کلاس دست من است و روی برد هم اعلام نشده است، کلاس به صورت رجستری است، هر کسی نمی تواند بیاید، فعلا حدود سیزده نفر هستند که هفت نفر آن ها را خودم انتخاب کرده ام، شش نفر هم داوطلب شده اند، برنامه ای که ریخته ام به صورتی است که کلاس ها را مفید، ولی وقت گیر خواهد کرد، البته طوری که به درس ها لطمه نزند، اگر کسی می خواهد در کلاس ها شرکت کند به من میل بزند
Soodaroo@gmail.com
هنوز تا ظرفیت کلاس تکمیل شود – حداکثر بیست و پنج نفر – جا هست، ولی اگر می آیید بدانید که باید تحمل هر چیزی را داشته باشید، کلاس قوانین خودش را خواهد داشت و خیلی هم سخت گیر خواهم بود و راحت بگویم، اگر لازم باشد از کلاس هم بیرون خواهید شد. مباحث کلاس به صورت کلی ادبیات و مشتقات آن، بر اساس دیدگاه مدرن آن است، فعلا از داستان کوتاه شروع می کنیم و می رویم سراغ نمایشنامه و بعد هم شعر، و آخر هم رمان، این بین در مورد سینما و موسیقی و تئاتر و هنر کتاب خوانی هم صحبت خواهد شد. ضمنا مشق شب هم خواهید داشت
* * * *
می دانید هنر هورالد پینتر که نوبل ادبیات امسال را برد چیست؟ اینکه نشان تان می دهد چقدر حرف زدن سخت شده است، اینکه چقدر سخت است دو تا آدم منظور هم را بفهمند، اگر می خواهید با ایشان آشنا شوید، توی کتاب
Understanding Drama
که مال انتشارات رهنما است، دو تا از نمایشنامه های ایشان هست، یکی اتاق و دیگری فکر می کنم معنی اش آسانسور غذا بشود که اشتباها گارسون لال ترجمه شده است، دو تا از نمایشنامه های ایشان هم در کتاب
Literary School
مال خانوم فرح یگانه چاپ انتشارات رهنما هست، نمایشنامه ها کوتاه و با زبانی ساده هستند، خواند شان وقتی از شما نخواهد گرفت، هر دو کتاب هم در کتاب خانه و هم در بازار موجود است، می توانید تهیه کنید
سودارو
2005-10-16
چهار و بیست و پنج دقیقه ی صبح
یک پنجره، یک وبلاگ که شاید چون در مورد موضوعاتی که دوست دارم می نویسد برایم جالب بود
http://yekpanjare.blogspot.com/