October 19, 2005

. . . در درونی که
مجرا های خیابان بخار تف می کنند روی پیاده رو ها
و موش ها وقتی نفس ت را حبس می کنی
دارند برای همیشه می دوند
در دودی که تو را، و زندگی را و وسعت آسمان را دارد در آغوش خود
به مرگ همیشه می برد
. . .

همین قدر می نویسم و دیگر سکوت. سر کلاس نمایشنامه نشسته بودیم. نوشتم و فکر کردم به پدر مقدس که توی کارگاه ادبیات می گفت که چرا نمی شنود آدم ها مثلا سر جلسه ی امتحان، که حاضرند برای دستشویی بروند بیرون، شعر شان بگیرد و شروع کنند سر همان جلسه به شعر نوشتن، همان جا می خواستم بگویم که ن سر جلسه ی امتحان هم گوشه ی بر گه ام ممکن است چیزی بنویسم، کوتاه یا بلند، ولی نگفتم، در ملکوت پدر نباید بدون اجازه حرف بزنی، این قانون است، بند بیست و دو

* * * *

آقا با من راه نروید توی دانشگاه، به قول یکی از بچه ها تو دانشگاه راه می روم با انگشت نشانم می دهند، دو روزی پیش بود که مازی را صدا زدم که توضیح بدهد در یک موردی، آمدیم نشستیم و هنوز چیزی نگفته بودم یکی آمد جلو پرسید شما دانشجو ی زبان هستید؟ گفتیم آره، گفت سال چار هستید؟ گفتم آره، من سال چهار هستم، پرسید سودارو می شناسید؟ گفتم خودم هستم، گفت خودتون هستید، دست داد و گفت که من
Turning the tide
هستم، تا این را گفت مازی گفت اِ شما هستید؟ اون هم برگشت و گفت شما هم باید مازی باشید؟ نه؟

همان روز با بلیس و چند تا از بچه های کلاس داشتیم حرف می زدیم و بی خیال گوشه ی سالن، روز بعد تو چت یکی از م پرسید بلیس همونی بود که تو فلان ساعت فلان جا کنارت ایستاده بود؟ بابا من کف کردم

در هر صورت، با من راه می روید بدانید من توی خانه ی شیشه ای زندگی می کنم، مواظب باشید دیوار های قهوه ای زندگی تان ترک بر ندارد

* * * *

روز دوشنبه اولین جلسه ی کارگاه ادبیات با موفقیت نسبی با حضور پنج نفر بر گذار شد، همان طور که گفتم این کارگاه فقط به صورت دعوت نامه ای است و رسما باید دعوت شوید، اگر می خواهید بیایید، هنوز جای خالی هست، فقط یک میل به من بزنید، روز های دوشنبه ی هر هفته، ساعت یک ربع به دوازده تا حدود دو، کارگاه را انجمن علمی زبان برگذار می کند

نمی دانم چرا یکی از بچه ها فکر کرده بود قرار است اینجا اتفاقی بیافتد، ام پی تری پلیر گذاشته بود جلوی من صدایم را ضبط می کرد، برایم مهم نبود، طرف را می شناسم، کسی نیست که برای دانشگاه جلسه را ضبط کند، می دانم برای خود ش است

* * * *

برای بچه های کلاس

آقای صباغ برای درس نقد ادبی یک پروژه ی ترجمه داده اند، تا جایی که می دانم تنها کسی هستم که تا حالا متن به آقای صباغ معرفی کرده است، سایت های معرفی شده با لیست کتاب خیلی مچ نیستند و از گوشه و کنار می شنوم که مشکل دارند در انتخاب متن

چند راهنمایی

ما همه مان درس اصول و روش تحقیق را داریم و هر کدام یک متن ادبی را برداشته ایم برای موضوع، منابع مان کتاب های معتبری هستند و سایت های اینترنت، فکر می کنم تو دست هر کدام از ما الان یک مقاله هفت تا ده صفحه ای باشد که بشود به آقای صباغ هم ارائه کرد. یک نگاهی به منابع تان باندازید بد نیست

دوم این که اکثر رمان ها یک مقدمه در ابتدای خود دارند که متن های خوبی برای ترجمه هستند، مسئله این است که این متن ها اکثرا با میانگین بیست صفحه هستند، خوب هر دو نفر یک متن را بر دارید

روی اسم اشخاص کار کنید، اگر با متن سخت مشکلی ندارید، از کسانی مثل تی اس الیوت و ویرجینیا ولف و جورج اورول و . . . مقاله های نقد توی اینترنت هست که خود شان نوشته اند، می گویم، متن های سختی دارند، اگر می خواهید انتخاب کنید حتما تمام متن را اول بخوانید بعد بروید پیش آقای صباغ

مجله هایی مثل نیویورکر هم مقاله های خوبی دارند، فقط باید وقت بگذارید ببینید چه می شود

روزنامه ی نیویورک تایمز آرشیو کامل ش را در اختیار تان می گذارد، یک ریجستر مجانی باید بکنید و آن جا اسم بدهید سرچ کند به شما مقاله های فوق العاده ای ارائه می دهد، من این مورد را قویا توصیه می کنم

امیدوارم مشکلات حل شوند

سودارو
2005-10-19
پنج و بیست و نه دقیقه ی صبح

من جایی فیلتر که نشده ام؟ این را می گویم چون یک دفعه حدود 40 درصد از بازدید کننده هایم کم شده است، البته می تواند عادی هم باشد