سبک شاملو در ترجمه ی شعر – بخش نخست
در جواب متن نگاشته شده در وبلاگ مازی
http://mazi.blogfa.com/post-51.aspx
* * * *
اشاره
تذکر به این نکته را لازم می دانم که چون ترجمه ی بسیاری از این اشعار از متنی به جز زبان اصلی به فارسی در آمده و حدود اصالت شان مشخص نبوده ناگزیر به بازسازی آن ها شده ام. اصولا مقایسه ی برگردان اشعار با متن اصلی کاری بی مورد است. غالبا ترجمه ی شعر جز از طریق بازسازی شدن در زبان میزبان امر بی حاصلی است و همان بهتر که خواننده گمان کند که آن چه می خواند شعری است که شاعر به زبان فارسی سروده
همه ی این اشعار برای این چاپ بازبینی و اگر متن آن در اختیار بوده بازنگری شده است
احمد شاملو
صفحه ی 19 – مجموعه آثار – دفتر دوم
همچون کوچه ئی بی انتها – گزینه ئی از اشعار شاعران بزرگ جهان
نشر نگاه – 1381- چاپ پنجم – شمارگان 3300 نسخه – 3500 تومان - 618 صفحه
مقدمه
روز هشت مرداد در وبلاگ مازی متنی منتشر شد در مورد دو ترجمه از لنگستن هیوز که شاملو انجام داده و گفته شد: ... ولی به خدا حالم به هم خورد از این ترجمه ها . . . آخه این چه ترجمه ای ست از شعر های لنگستن هیوز
...
همان روز فکر می کنم تماس گرفتم به مازی گفتم که جواب متن ت را در وبلاگم خواهم گذاشت، گذاشتم چند روزی بگذرد تا بنویسم، بیشتر برای اینکه آرام شوم از خشم ی که در بر گرفته بودم از متن مازی، نه به خاطر محتوای متن، که به خاطر لحنی که انتخاب شده بود: آقای دانشجوی ادبیات که امسال می روید به سال سوم و جونیور می شوید، لحن علمی یادتان نداده اند در دانشگاه از دوستان مثلا جناب آقای لاهوتی یاد نگرفته اید که وقتی می خواهید در مورد یک اثر ادبی حرف بزنید واژگانی مثل حالم به هم خورد ... دیگه چه جور صیغه ای هستند؟ این متن را همان طور که یادداشت مازی را خواندم در ذهنم آماده کردم و امشب فقط آن را می نویسم، حالا که آرامم و می توانم در حد آگاهی خودم بحث علمی بکنم
طرح مسئله
سوال اول: ترجمه ی شعر امکان پذیر است؟
سوال دوم: سبک شاملو در ترجمه ی شعر چیست؟
سوال سوم: آیا می توان ترجمه ی شاملو از شعر های لنگستن هیوز را یک ترجمه مناسب دانست یا نه؟
سوال اول یکی از سوالاتی است که بار ها در بین یاران ادب در ایران پرسیده شده و جواب سیستماتیک آن هم این است: نه
عنوان می شود که شعر غیر قابل ترجمه است به خاطر اینکه در یک چارچوب مشخص و محدود کلمات شعر، می بایست ترجمه ای مهیا شود که محتوا و مضمون، لحن و سبک، تکنیک های به کار رفته و بسیار موارد ریز دیگر را در همان چارچوب محدود کلمات شعر منتقل کرد، که ما قادر به انتقال آن ها به زبان مقصد نیستیم
بر این اساس اگر به خواهیم نگاه کنیم، مدعیان می گویند که تمام شعر های نگاشته شده در طول تاریخ، تقریبا تمام نمایشنامه های نگاشته شده تا اواسط قرن نوزدهم، کتاب هایی مثل کتاب مقدس – تورات و انجیل – قسمت عمده ای از نقد ادبی نگاشته شده در دنیا، کتاب های اسطوره ای مثل آثار هومر و لیستی طولانی که می توان آن را ادامه داد و همه به شعر نگاشته شده اند را نمی توان به زبان مقصد – اینجا منظور فارسی است – انتقال داد
من در درجه ی اول بگویم که ترجمه ی شعر امکان پذیر است. می توان تا حد قابل قبولی عناصر شعری را به زبان مقصد رساند. مشکل در خود کار ترجمه ی شعر نیست، مشکل در اینجا است که ما مترجم خوب برای شعر نداریم، البته این فقط مشکل در شعر نیست، تعداد مترجمان زبده ی زنده ی ما به تعداد انگشتان دست هم نیست، کسانی مثل عبدالله کوثری، سروش حبیبی، بهمن فرزانه، نجف دریابندری و ... مگر چند نفر دیگر می شود به این لیست اضافه کرد؟
تاریخ ترجمه ی ما هم تاریخ قوی ای نیست، عنوان می شود از مثلا کلیله و دمنه که ترجمه است و قرن ها پیش، ولی در واقع تاریخ ترجمه ی ما از زمان ناصرالدین شاه است. روی ترجمه کار شده است، ولی هنوز در ابتدای راهیم
یک مثال ساده، آثار شکسپیر از صد و خورده ای سال پیش توسط مترجمان مختلفی به فارسی برگردانده شده اند، و تنها ترجمه ای را که می شود ترجمه حساب کرد – همان طور که آقای کوثری در مقدمه ی ترجمه ی کتاب شکسپیر شان اشاره کرده اند – ترجمه ای است از مکبث کار آقای داریوش آشوری، مابقی ترجمه ها دارای مشکلات عدیده ای هستند و تقریبا جز ماجرای نمایشنامه – پلات یا همان پیرنگ که اولین و ساده ترین مسئله در کار خواندن هر متن ادبی است – هیچ چیز دیگر را از نمایشنامه منتقل نمی کنند
اگر کار شود و کسی که کار می کند آگاه باشد نه تنها ترجمه ی شعر امکان پذیر که موقعیت برای به وجود آوردن شاهکار در ترجمه بسیار است و کار برای ترجمه بی حد و مرز
سوال اول را همین جا می گذارم بماند، اگر فرصتی دست داد باز هم در این مورد عمیق تر صحبت می کنم. حرف امروز شاملو است نه اینکه ترجمه ی شعر امکان پذیر است یا نه، این سوال و جوابش خیلی کار دارد، ان شاه الله برای آینده
اول بگویم که من معتقدم احمد شاملو در کار ترجمه ی شعر سبک ایجاد کرده است و امیدوارم روزی بتوانم در سایه ی سبک شاملو به کار ترجمه ی شعر بپردازم، پس در این متن می خواهم بار ها از واژه ی سبک شاملو استفاده کنم که معنای ش ویژگی های خاص کار ترجمه ی شاملو است
حالا این سوال که سبک شاملو در ترجمه ی شعر چیست؟
اول دو کلمه را مطرح کنم
Translation
Transcreation
اولی را ما در فارسی می گوییم ترجمه و دومی را برگردان. اغلب هر دو را در صحبت ترجمه عنوان می کنیم. برگردان همان است که عنوان می شود ترجمه ی آزاد. برگردان و ترجمه ی آزاد هر دو در کلاس های ترجمه میوه ی ممنوعه هستند، ولی در واقع کتاب های مهم ترجمه ی ما، گفتگو در کتدرال ِ آقای یوسا که آقای کوثری ترجمه کرده اند، صد سال تنهایی که آقای فرزانه ترجمه کرده اند، ناطور دشت ترجمه ی آقای نجفی و ... همه برگردان و ترجمه ی آزاد حساب می شوند نه آن ترجمه ی هدف قرار داده شده در کلاس های تئوریک ترجمه
در درجه ی اول کار آقای شاملو برگردان است و اصلا در حد و اندازه ی ذهنیت آقایان کلاس های ترجمه نیست. بر این اساس احمد شاملو ترجیح می دهد عنوان کند که . . . همان بهتر که خواننده گمان کند که آن چه می خواند شعری است که شاعر به زبان فارسی سروده . . . ، در درجه ی دوم آقای شاملو همان را حس می کرده اند که من به آن معتقدم، شعر امروز ما نیاز بسیار دارد به خواندن کار های انجام شده در جهان، و این کار به صورت حداقلی در ایران به انجام رسیده است، برای همین هم فعلا مسئله منتقدان را می گذارند کنار و فقط ترجمه می کنند که خلا به اندازه ای جبران شود و کار شان را تئوریک و آکادمیک نکرده اند – نظریه در کار ترجمه ی شعر نداده اند. این مانده است برای ما بازماندگان آقای شاملو که رمز کار ایشان را در یابیم – شاید بهتر بود اول مسئله ی ترجمه ی شعر های لنگستن هیوز را می آوردم بعد از کار آقای شاملو و سبک شان حرف به میان آورده می شد، ولی معتقدم اگر تئوری را ندانیم در بحث شعر های هیوز گم می شویم برای همین هم اول تئوری را آوردم و مسئله ی شعر های هیوز را در پست ی دیگر در وبلاگ می گذارم
کار ترجمه – برگردان شعر بر اساس سبک شاملو سه مرحله دارد
اول شعر را به زبان مبدا می خوانی و آن را نقد می کنی و در موردش در حد لزوم مطالعه انجام می شود تا زمانی که شعر ره به دست بیاوری، بفهمی ورای کلمات چه می خواهد گفته شود
دوم شعر را به زبان مقصد ترجمه می کنی، این کار عین کار ترجمه ی رمان و یا داستان کوتاه است
سوم متن اصلی را می گذاری کنار و بر اساس آن چه از شعر فهمیده ای شعر را در زبان مبدا باز سرایی می کنی
من درست نمی دانم آقای شاملو دقیقا همین روند را می رفته اند یا نه، این چیزی است که من از روش آقای شاملو استنباط کرده ام
این روش مطابق به نظریه ی خزایی فر – کوثری در کار ترجمه است که می گوید: ترجمه فرایندی است که در آن حاصل عمل، شبیه ترین متن به زبان مبدا در عین حال به زبان مقصد نگاشته شده است، یعنی ترجمه ی از انگلیسی به فارسی، در عین حال که مطابق متن نگاشته شده ی انگلیسی است، به فارسی ترین شکل ممکن نگاشته شده است. می توان ترجمه ی آقای محمد نجفی از کتاب ناطور دشت شاهکار ِ جی دی سلینجر را ترجمه ای دانست که 100 درصد مطابق به این نظریه نگاشته شده – من متن آقای نجفی را دو بار و متن اصلی رمان به زبان انگلیسی را هم یک بار خوانده ام
بر اساس حرف هایم معتقدم که نگاه مان به ترجمه را باید عوض کنیم، کلیشه های کار ترجمه را بشکنیم، و سعی کنیم کار های نو انجام دهیم. کار های قدیمی ترجمه نیاز به بازنگری های عمده دارند، این کار ها باید انجام شود، مشکل ترجمه در ایران به نوعی مثل مسئله ی اصلاحات دوران خاتمی است، پر از چالش و بدون هیچ برنامه ی مشخصی، ترجمه ی شعر را نمی توان از کل ترجمه جدا کرد و آن را بحث کرد، ترجمه ی شعر در ایران هنوز کودکی نحیف بیش نیست. ولی باید امیدوار بود به روز های آینده و کار هایی که در آمده اند و کار هایی که دارند انجام می شوند و کار هایی که انجام شده اند
حرف های امروز خیلی خلاصه بود، هر بخش که قابل فهم نیست را عنوان کنید تا بیشتر در مورد ش صحبت شود، پذیرای هر سوال و انتقادی هستم. در بخش بعدی این نوشتار که امیدوارم پست بعدی این وبلاگ باشد، فقط شعر دورگه ترجمه ی آقای شاملو به عنوان یک مثال بحث می کنم تا ببینیم که آیا این ترجمه ای ارزشمند است یا چیزی که حال آقای مازی را به هم بزند
سودارو
2005-08-04
یازده و سی و سه دقیقه ی شب
در جواب متن نگاشته شده در وبلاگ مازی
http://mazi.blogfa.com/post-51.aspx
* * * *
اشاره
تذکر به این نکته را لازم می دانم که چون ترجمه ی بسیاری از این اشعار از متنی به جز زبان اصلی به فارسی در آمده و حدود اصالت شان مشخص نبوده ناگزیر به بازسازی آن ها شده ام. اصولا مقایسه ی برگردان اشعار با متن اصلی کاری بی مورد است. غالبا ترجمه ی شعر جز از طریق بازسازی شدن در زبان میزبان امر بی حاصلی است و همان بهتر که خواننده گمان کند که آن چه می خواند شعری است که شاعر به زبان فارسی سروده
همه ی این اشعار برای این چاپ بازبینی و اگر متن آن در اختیار بوده بازنگری شده است
احمد شاملو
صفحه ی 19 – مجموعه آثار – دفتر دوم
همچون کوچه ئی بی انتها – گزینه ئی از اشعار شاعران بزرگ جهان
نشر نگاه – 1381- چاپ پنجم – شمارگان 3300 نسخه – 3500 تومان - 618 صفحه
مقدمه
روز هشت مرداد در وبلاگ مازی متنی منتشر شد در مورد دو ترجمه از لنگستن هیوز که شاملو انجام داده و گفته شد: ... ولی به خدا حالم به هم خورد از این ترجمه ها . . . آخه این چه ترجمه ای ست از شعر های لنگستن هیوز
...
همان روز فکر می کنم تماس گرفتم به مازی گفتم که جواب متن ت را در وبلاگم خواهم گذاشت، گذاشتم چند روزی بگذرد تا بنویسم، بیشتر برای اینکه آرام شوم از خشم ی که در بر گرفته بودم از متن مازی، نه به خاطر محتوای متن، که به خاطر لحنی که انتخاب شده بود: آقای دانشجوی ادبیات که امسال می روید به سال سوم و جونیور می شوید، لحن علمی یادتان نداده اند در دانشگاه از دوستان مثلا جناب آقای لاهوتی یاد نگرفته اید که وقتی می خواهید در مورد یک اثر ادبی حرف بزنید واژگانی مثل حالم به هم خورد ... دیگه چه جور صیغه ای هستند؟ این متن را همان طور که یادداشت مازی را خواندم در ذهنم آماده کردم و امشب فقط آن را می نویسم، حالا که آرامم و می توانم در حد آگاهی خودم بحث علمی بکنم
طرح مسئله
سوال اول: ترجمه ی شعر امکان پذیر است؟
سوال دوم: سبک شاملو در ترجمه ی شعر چیست؟
سوال سوم: آیا می توان ترجمه ی شاملو از شعر های لنگستن هیوز را یک ترجمه مناسب دانست یا نه؟
سوال اول یکی از سوالاتی است که بار ها در بین یاران ادب در ایران پرسیده شده و جواب سیستماتیک آن هم این است: نه
عنوان می شود که شعر غیر قابل ترجمه است به خاطر اینکه در یک چارچوب مشخص و محدود کلمات شعر، می بایست ترجمه ای مهیا شود که محتوا و مضمون، لحن و سبک، تکنیک های به کار رفته و بسیار موارد ریز دیگر را در همان چارچوب محدود کلمات شعر منتقل کرد، که ما قادر به انتقال آن ها به زبان مقصد نیستیم
بر این اساس اگر به خواهیم نگاه کنیم، مدعیان می گویند که تمام شعر های نگاشته شده در طول تاریخ، تقریبا تمام نمایشنامه های نگاشته شده تا اواسط قرن نوزدهم، کتاب هایی مثل کتاب مقدس – تورات و انجیل – قسمت عمده ای از نقد ادبی نگاشته شده در دنیا، کتاب های اسطوره ای مثل آثار هومر و لیستی طولانی که می توان آن را ادامه داد و همه به شعر نگاشته شده اند را نمی توان به زبان مقصد – اینجا منظور فارسی است – انتقال داد
من در درجه ی اول بگویم که ترجمه ی شعر امکان پذیر است. می توان تا حد قابل قبولی عناصر شعری را به زبان مقصد رساند. مشکل در خود کار ترجمه ی شعر نیست، مشکل در اینجا است که ما مترجم خوب برای شعر نداریم، البته این فقط مشکل در شعر نیست، تعداد مترجمان زبده ی زنده ی ما به تعداد انگشتان دست هم نیست، کسانی مثل عبدالله کوثری، سروش حبیبی، بهمن فرزانه، نجف دریابندری و ... مگر چند نفر دیگر می شود به این لیست اضافه کرد؟
تاریخ ترجمه ی ما هم تاریخ قوی ای نیست، عنوان می شود از مثلا کلیله و دمنه که ترجمه است و قرن ها پیش، ولی در واقع تاریخ ترجمه ی ما از زمان ناصرالدین شاه است. روی ترجمه کار شده است، ولی هنوز در ابتدای راهیم
یک مثال ساده، آثار شکسپیر از صد و خورده ای سال پیش توسط مترجمان مختلفی به فارسی برگردانده شده اند، و تنها ترجمه ای را که می شود ترجمه حساب کرد – همان طور که آقای کوثری در مقدمه ی ترجمه ی کتاب شکسپیر شان اشاره کرده اند – ترجمه ای است از مکبث کار آقای داریوش آشوری، مابقی ترجمه ها دارای مشکلات عدیده ای هستند و تقریبا جز ماجرای نمایشنامه – پلات یا همان پیرنگ که اولین و ساده ترین مسئله در کار خواندن هر متن ادبی است – هیچ چیز دیگر را از نمایشنامه منتقل نمی کنند
اگر کار شود و کسی که کار می کند آگاه باشد نه تنها ترجمه ی شعر امکان پذیر که موقعیت برای به وجود آوردن شاهکار در ترجمه بسیار است و کار برای ترجمه بی حد و مرز
سوال اول را همین جا می گذارم بماند، اگر فرصتی دست داد باز هم در این مورد عمیق تر صحبت می کنم. حرف امروز شاملو است نه اینکه ترجمه ی شعر امکان پذیر است یا نه، این سوال و جوابش خیلی کار دارد، ان شاه الله برای آینده
اول بگویم که من معتقدم احمد شاملو در کار ترجمه ی شعر سبک ایجاد کرده است و امیدوارم روزی بتوانم در سایه ی سبک شاملو به کار ترجمه ی شعر بپردازم، پس در این متن می خواهم بار ها از واژه ی سبک شاملو استفاده کنم که معنای ش ویژگی های خاص کار ترجمه ی شاملو است
حالا این سوال که سبک شاملو در ترجمه ی شعر چیست؟
اول دو کلمه را مطرح کنم
Translation
Transcreation
اولی را ما در فارسی می گوییم ترجمه و دومی را برگردان. اغلب هر دو را در صحبت ترجمه عنوان می کنیم. برگردان همان است که عنوان می شود ترجمه ی آزاد. برگردان و ترجمه ی آزاد هر دو در کلاس های ترجمه میوه ی ممنوعه هستند، ولی در واقع کتاب های مهم ترجمه ی ما، گفتگو در کتدرال ِ آقای یوسا که آقای کوثری ترجمه کرده اند، صد سال تنهایی که آقای فرزانه ترجمه کرده اند، ناطور دشت ترجمه ی آقای نجفی و ... همه برگردان و ترجمه ی آزاد حساب می شوند نه آن ترجمه ی هدف قرار داده شده در کلاس های تئوریک ترجمه
در درجه ی اول کار آقای شاملو برگردان است و اصلا در حد و اندازه ی ذهنیت آقایان کلاس های ترجمه نیست. بر این اساس احمد شاملو ترجیح می دهد عنوان کند که . . . همان بهتر که خواننده گمان کند که آن چه می خواند شعری است که شاعر به زبان فارسی سروده . . . ، در درجه ی دوم آقای شاملو همان را حس می کرده اند که من به آن معتقدم، شعر امروز ما نیاز بسیار دارد به خواندن کار های انجام شده در جهان، و این کار به صورت حداقلی در ایران به انجام رسیده است، برای همین هم فعلا مسئله منتقدان را می گذارند کنار و فقط ترجمه می کنند که خلا به اندازه ای جبران شود و کار شان را تئوریک و آکادمیک نکرده اند – نظریه در کار ترجمه ی شعر نداده اند. این مانده است برای ما بازماندگان آقای شاملو که رمز کار ایشان را در یابیم – شاید بهتر بود اول مسئله ی ترجمه ی شعر های لنگستن هیوز را می آوردم بعد از کار آقای شاملو و سبک شان حرف به میان آورده می شد، ولی معتقدم اگر تئوری را ندانیم در بحث شعر های هیوز گم می شویم برای همین هم اول تئوری را آوردم و مسئله ی شعر های هیوز را در پست ی دیگر در وبلاگ می گذارم
کار ترجمه – برگردان شعر بر اساس سبک شاملو سه مرحله دارد
اول شعر را به زبان مبدا می خوانی و آن را نقد می کنی و در موردش در حد لزوم مطالعه انجام می شود تا زمانی که شعر ره به دست بیاوری، بفهمی ورای کلمات چه می خواهد گفته شود
دوم شعر را به زبان مقصد ترجمه می کنی، این کار عین کار ترجمه ی رمان و یا داستان کوتاه است
سوم متن اصلی را می گذاری کنار و بر اساس آن چه از شعر فهمیده ای شعر را در زبان مبدا باز سرایی می کنی
من درست نمی دانم آقای شاملو دقیقا همین روند را می رفته اند یا نه، این چیزی است که من از روش آقای شاملو استنباط کرده ام
این روش مطابق به نظریه ی خزایی فر – کوثری در کار ترجمه است که می گوید: ترجمه فرایندی است که در آن حاصل عمل، شبیه ترین متن به زبان مبدا در عین حال به زبان مقصد نگاشته شده است، یعنی ترجمه ی از انگلیسی به فارسی، در عین حال که مطابق متن نگاشته شده ی انگلیسی است، به فارسی ترین شکل ممکن نگاشته شده است. می توان ترجمه ی آقای محمد نجفی از کتاب ناطور دشت شاهکار ِ جی دی سلینجر را ترجمه ای دانست که 100 درصد مطابق به این نظریه نگاشته شده – من متن آقای نجفی را دو بار و متن اصلی رمان به زبان انگلیسی را هم یک بار خوانده ام
بر اساس حرف هایم معتقدم که نگاه مان به ترجمه را باید عوض کنیم، کلیشه های کار ترجمه را بشکنیم، و سعی کنیم کار های نو انجام دهیم. کار های قدیمی ترجمه نیاز به بازنگری های عمده دارند، این کار ها باید انجام شود، مشکل ترجمه در ایران به نوعی مثل مسئله ی اصلاحات دوران خاتمی است، پر از چالش و بدون هیچ برنامه ی مشخصی، ترجمه ی شعر را نمی توان از کل ترجمه جدا کرد و آن را بحث کرد، ترجمه ی شعر در ایران هنوز کودکی نحیف بیش نیست. ولی باید امیدوار بود به روز های آینده و کار هایی که در آمده اند و کار هایی که دارند انجام می شوند و کار هایی که انجام شده اند
حرف های امروز خیلی خلاصه بود، هر بخش که قابل فهم نیست را عنوان کنید تا بیشتر در مورد ش صحبت شود، پذیرای هر سوال و انتقادی هستم. در بخش بعدی این نوشتار که امیدوارم پست بعدی این وبلاگ باشد، فقط شعر دورگه ترجمه ی آقای شاملو به عنوان یک مثال بحث می کنم تا ببینیم که آیا این ترجمه ای ارزشمند است یا چیزی که حال آقای مازی را به هم بزند
سودارو
2005-08-04
یازده و سی و سه دقیقه ی شب